Logo

مقطعی از خطبه ملاقات (1) و اما دربارهء رؤیا، هرچند وقت یکبار، عده‌ای از استان‌های مختلف می‌آیند...

مقطعی از خطبه ملاقات (1) و اما دربارهء رؤیا، هرچند وقت یکبار، عده‌ای از استان‌های مختلف می‌آیند...


 

 Apr 2, 2022 🌹✨🌹✨🌹✨

 💠 مقطعی از خطبه ملاقات (1) 

✨آغاز سخن: 

🔶وأما الرؤيات فكل مدة من الزمن يأتيني وفد من محافظات 

🔸و اما درباره‌ی رؤیا، هرچند وقت یکبار، عده‌ای از استانهای مختلف می‌آیند...

 #مقطعی_از_ملاقات #خطبه_ملاقات #ملاقات ࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅─ 

🌻آرشیو تولیدات رسانه‌ای انصار امام مهدی (ع) از صدای یمانی موعود 👉 https://t.me/yamani_media
 

 

متن خطبه ملاقات با امام مهدی ع

By Ahmad Kohandel on Friday, 6 April 2012 at 01:29


 

https://almahdyoon.com/main/audio/#gsc.tab=0 


 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

﴿اقْترَبَ لِلناسِ حِسَابهمْ وَهُمْ فی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ* ما یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنْ رَبهمْ مُحْدَثٍ إِلاَّ اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ یَلعَبُونَ* لاَهِیَةً قُلوبهمْ وَأَسَرُّوا النجْوَى الَّذِینَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ أَفَتاتُونَ السِّحر وَأَنْتُم تُبْصِرُونَ* قالَ رَبی یَعْلَمُ الْقَوْلَ فی السَّمَاءِ وَالأَرْضِ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ * بَلْ قالُوا أَضْغَاثُ     أَحْلاَمٍ بَلْ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلیَأْتِنَا بایةٍ کمَا أُرْسِلَ الأَوَّلونَ * مَا آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا أَفَهُمْ یُؤْمِنُونَ * وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلکَ إِلاَّ رِجَالاً نُوحِی إِلیهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ * وَمَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَدًا لاَ یَأْکُلُونَ الطَّعَامَ وَمَا کَانُوا خَالِدِینَ ثُمَّ صَدَقْنَاهُمْ الْوَعْدَ فَأَنجَیْنَاهُمْ وَمَنْ نَشَاءُ وَأَهْلَکْنَا الْمُسْرِفِینَ * لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکمْ کِتاباً فِیهِ ذِکْرُکمْ أَفَلاَ تَعْقِلونَ * وَ کمْ قَصَمْنَا مِنْ قَرْیَةٍ کَانَتْ ظَالِمَةً وَأَنشَأْنا بَعْدَهَا قَوْمًا آخَرِینَ * فَلَمَّا أَحَسُّوا باسَنَا إِذَا هُمْ مِنْهَا یَرْکُضُونَ * لاَ تَرْکُضُوا وَارْجِعوا إِلَى مَا أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَ مَسَاکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْأَلُونَ * قالُوا یا وَیْلَنَا إِنا کُنَّا ظَالِمینَ * فَمَا زَالَتْ تِلْکَ دَعْوَاهُمْ حَتَّى جَعَلنَاهُمْ حَصِیدًا خَامِدِینَ * وَمَا خَلقْنَا السَّمَاءَ وَالأَرْضَ وَمَا بَینهُمَا لاَعِبینَ * لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتخِذَ لَهْوًا لاَتّخَذْناهُ مِنْ لدُنا إِنْ کُنَّا فَاعِلِینَ * بَلْ نَقْذِفُ بالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَکُمْ الْوَیْلُ مِمَّا تصِفُونَ﴾.الأنبیاء:۱۸- ۱٫

صدق الله العلي العظيم


 

وقت حسابرسی مردم (قیامت صغری) نزدیک شده ، در حالی که مردم در غفلتند و از آن روی‌گردانند ، هیچ یادآوری تازه‌ای از طرف پروردگارشان برای آنها نمی‌آید مگر اینکه ، با بازی (و شوخی) به آن گوش می‌دهند ، این در حالی است که دلهای‌شان در لهو و بی‌خبری فرو رفته است و ستمگران پنهانی نجوا کردند و گفتند : آیا جز این است که او بشری همانند شماست؟! آیا به سراغ سحر می‌روید ، با اینکه (چشم دارید) و می‌بینید؟! گفت پروردگارم همه سخنان را ، چه در آسمان باشد و چه در زمین ، می‌داند و او شنوا و داناست، گفتند : بلکه خواب‌هایی آشفته است ، و بلکه آنها را از خود ساخته است بلکه او شاعر است ، (اگر راست می‌گوید) باید حجتی برای ما بیاورد ، همان‌گونه که فرستادگان پیشین فرستاده شدند. تمام آبادی‌هایی که پیش از ایشان هلاک کردیم هرگز ایمان نیاوردند ، آیا اینها ایمان می‌آورند؟! ما پیش از تو نفرستادیم جز مردانی که به آنان وحی می‌کردیم ، اگر نمی‌دانید از اهل‌الذکر (ائمه ع) بپرسید ، آنان را پیکرهایی که غذا نخوردند قرار ندادیم. عمر جاویدان هم نداشتند ، سپس وعده‌ای را که به آنان داده بودیم ، عملی کردیم. آنها و هر کس را که می‌خواستیم از شر ظالمان نجات دادیم ، و اسراف کننده‌ها را هلاک نمودیم ، چه بسیار آبادی‌های ستمگران را که در هم شکستیم و بعد از آنها قوم دیگری را روی کار آوردیم ، هنگامی که عذاب ما را احساس کردند، ناگهان پا به فرار گذاشتند ، فرار نکنید ، و به زندگی پرناز و نعمت و به مسکن‌های پر زرق و برق‌تان بازگردید تا مورد محاکمه قرار بگیرید ، گفتند : ای وای بر ما ، ما ستمگر بودیم ، و همچنان این سخن را تکرار می‌کردند ، تا آنها را درو کرده و خاموش ساختیم ، ما آسمان و زمین ، آنچه در میان آنهاست را از روی بازی نیافریدیم ، و اگر می‌خواستیم سرگرمی انتخاب کنیم چیزی برای خود انتخاب می‌کردیم ، اگر این کار را انجام می‌دادیم ، بلکه ما حق را از باطل می‌کوبیم تا آن را هلاک سازد ، و این‌گونه باطل محو و نابود می‌شود . اما وای بر شما از توصیفی که می‌کنید(انبیاء ۱-۱۸)


 

 نه به امرش می اندیشید، و نه از اولیائش قبول می‌کنید. 


 


 

في ضريح الإمامين الهادي والعسكري (عليهم السلام) كان لقائي الأول مع الأمام المهدي (عليه السلام) في هذه الحياة الدنيا وتعرفتُ في هذا اللقاء على الإمام المهدي (عليه السلام) كان هذا اللقاء منذ سنوات طويلة وبعد هذا اللقاء توالت لقاءاتي معه (عليه السلام) وقد وضح لي كثير من الأمور ولكنه لم يأمرني بتبليغ شيء لجهةٍ معينةٍ أو لشخصٍ معين بل كانت توجيهات تخصني وتؤدبني وتسلك بي إلى محاسن الأخلاق الإلهية وتفضل على ببعض العلم والمعرفة في ذلك الوقت 


 

اولین ملاقاتم با امام مهدی (ع) در این زندگی دنیوی در حرم امامین عسکریین (ع) بود و در این ملاقات با امام مهدی (ع) آشنا شدم. این ملاقات چند سال قبل بود و پس از این ملاقات ، ملاقات‌هایم با ایشان ادامه یافت و ایشان امور زیادی را برایم روشن ساخت لکن مرا امر به تبلیغ آنها نفرمودند بلکه این امور مختص من بود تا مرا بسازد و به سوی اخلاق نیک و خداپسندانه سوق دهد، و به من علم و معرفت را در آن زمان ارزانی داشت 


 


 

وعرفني بانحرافات كبيرة موجودة في الحوزة العلمية في النجف في ذلك الوقت سواء كانت انحرافات علمية أو عملية اجتماعية و اقتصادية وسياسية أو انحرافات أشخاص يمثلون رموز هذه الحوزة العلمية وكانت هذه المرحلة مؤلمة بالنسبة لي حيث كانت تمثل انهيار القلعة الأخيرة التي كنت أظن أنها تمثل الحق في العالم كانت بالنسبة لي تمثل فساد الملح وكل شيء يفسد يصلحه الملح ولكن إذا فسد الملح ؟


 

و ایشان مرا از انحرافات زیادی که در حوزه علمیه نجف وجود داشت آگاه ساخت: اعم از انحرافات علمی یا عملی اجتماعی و یا اقتصادی و سیاسی ، یا انحرافات اشخاصی که افراد متشخصی در حوزه علمیه به حساب می‌آمدند و این مرحله بسیار دردناک بود چون نابود شدن آخرین قطعه‌ای که در ظاهر نماد دین بود را برایم نمایان می‌ساخت و برایم تداعی این ضرب المثل می‌شد : هر چه بگندد نمکش می‌زنند ، وای به روزی که بگندد نمک! 


 


 

كانت مرحلة مؤلمة ومحزنة ومفجعة في نفس الوقت لقد أوضح لي الأمام (عليه السلام) الفساد والظلم ولكنه تركني في قارعة الطريق . لا أدري ماذا أفعل هل أعود من حيث أتيت ؟!


 

این مرحله اندوهناک و فاجعه بود و در عین حال امام (ع) ظلم و فساد را برایم روشن ساخت و مرا در سختی روزگار رها کرد . نمی‌دانستم چه کار کنم آیا از آنجا که آمده بودم باز می‌گشتم؟!


 


 

سؤالٌ طالما وجهته لنفسي ؟! وكان الجواب دائماً أني أصبحت غريبا بين أهل الدين و في الحوزة العلمية في النجف لما عرفت من الحق فكيف لا أكون أغرب بين أهل الدنيا .


 

سوالی که همیشه از خودم می‌پرسیدم و پاسخم این بود که میان اهل دین و در حوزه علمیه نجف غریب شدم . پس از اینکه حق را دانستم و چطور میان اهل دنیا غریب نباشم؟ 


 


 

على كل حال مرت الأيام والأشهر وشاء لي الله أن ألتقي الإمام (عليه السلام) وأرسلني هذه المرة إلى الحوزة العلمية في النجف ألاشرف لاطرح ما أخبرني به على مجموعة من طلبة الحوزة العلمية .


 

به هرحال روزها و ماه‌ها گذشت و خدا خواست که امام (ع) را ملاقات کنم و این بار مرا به حوزهٔ علمیه نجف اشرف فرستاد تا آنچه را که مرا از آن باخبر کرده بود برای عده‌ای از طلاب حوزه علمیه مطرح کنم 


 

وأرى من المهم أن أعرض إلى هذا اللقاء ولوا أجمالاً وباختصار باعتباره يمثل أنعطافة تاريخية في حياتي لأنها المرة الأولى التي يوجهني فيها الإمام المهدي (عليه السلام) للعمل وبشكل علني وصدامي في الحوزة العلمية في النجف ألاشرف على مشرفه آلاف التحية والسلام .


 

و ذکر این ملاقات را ولو بطور اجمالی و مختصر مهم می‌دانم برای اینکه نقطهٔ عطفی در تاریخ زندگیم به حساب می‌آید و اینکه این اولین باری بود که امام مهدی (ع) مرا برای کار بطور علنی در حوزهٔ علمیه نجف اشرف می‌فرستادند


 


 

وقصة هذا اللقاء هي أني كنت في ليلة من الليالي نائما فرأيت رؤيا في المنام كان الإمام المهدي (عليه السلام ) واقفاً بالقرب من ضريح سيد محمد (عليه السلام) أخو الإمام العسكري (عليه السلام) وأمرني بالحضور للقاءه (علية السلام) وبعد ذلك استيقظت وكانت الساعة الثانية ليلاً ، فصليت أربع ركع من صلاة الليل ثم عدت للنوم فرأيت رؤيا ثانية قريبة من هذه الرؤيا وأيضاً كان فيها الإمام المهدي (عليه السلام) يحدد لي لقاء معه (علية السلام) . 


 

و داستان این ملاقات از این قرار است : در شبی از شب‌ها در عالم رویا دیدم که امام مهدی (ع) نزدیک ضریح سید محمد (ع) برادر امام عسکری (ع) ایستاده بود و به من امر فرمود که به ملاقاتش بروم و از خواب بیدار شدم . ساعت دو نصف شب بود که ، چهار رکعت از نماز شب را خواندم و سپس خوابیدم و رویای دیگری دیدم شبیه به همان رویای اول و همچنین امام مهدی (ع) ملاقاتی را با من تعیین فرمود.


 


 

واستيقظت وكانت الساعة الرابعة ليلاً فأكملت صلاة الليل وصليت الفجرَ ثم بعد يومين من هذه الرؤى سافرت إلى سامراء وزرت الإمامين العسكري والهادي (عليهم السلام) ثم عدت إلى بلد وزرت الإمام محمد (علية السلام) ثم إلى بغداد وزرت الإمامين الكاظم والجواد (عليهم السلام) ثم إلى كربلاء وزرت الإمام الحسين (علية السلام) والشهداء (عليهم السلام) والتقيت بالإمام المهدي (علية السلام) ليلاً في ضريح الإمام الحسين(علية السلام) ثم التقيت به عند الصباح في اليوم التالي في مقام الإمام المهدي (علية السلام) الموجود في نهاية شارع السدرة وجلسنا لوحدنا في المقام الذي كان فارغا إلا من الخادم الذي كان يقف في مصلى النساء وهو معزولٌ تقريباً عن المكان الذي كان فيه على كل حال كان هذا اليوم هو الثلاثين من شعبان سنة ۱۴۲۰هـ. .ق وعدت بعد هذا اللقاء إلى المنزل وصمت شهر رمضان بفضل من الله عليَّ وشددت الرحال في نهاية شهر رمضان إلى النجف وبدأت أطرح ما عرفت من الحق ، وأحتد النقاش بيني وبين بعض طلبة الحوزة العلمية وكانت النتيجة مقاطعة بيني وبين بعضهم وخلاف تام مع بعضهم ووافقني بعضهم دون أن ينصرني .


 

از خواب بیدار شدم ، ساعت چهار نصف شب بود نماز شب را کامل کردم و نماز صبح را خواندم و پس از دو روز به سامراء مسافرت کردم و امام عسکری و امام هادی (ع) را زیارت کردم سپس به شهر بلد برگشتم و سید محمد (ع) را زیارت کردم و سپس به بغداد رفتم و امام کاظم و امام جواد (ع) را زیارت کردم و در همان شب امام مهدی (ع) را در حرم امام حسین (ع) ملاقات کردم ، سپس صبح روز بعد نیز با ایشان (در مقام امام مهدی ع که در انتهای خیابان سدره می‌باشد) ملاقات کردم. و به تنهایی در آن مکان نشستم که خلوت بود و کسی به غیر از خدمت گذار نمازخانهٔ زنانه (که تقریبا از آنجایی که ما بودیم جدا بود) در آنجا نبود ، به هر حال آن روز سی ام شعبان سال ۱۴۲۰ هـ.ق بود و پس از این ملاقات به خانه برگشتم و ماه رمضان را به فضل خدا روزه گرفتم و در اواخر ماه رمضان به نجف رفتم و شروع کردم به بازگو کردن مسائلی که از امام (ع) تعلیم گرفته بودم و مباحثه میان من و میان طلبهٔ حوزهٔ علمیه بالا گرفت و نتیجه‌اش این شد که بعضی از آنها از من دور شدند و بعضی هم مخالفم شدند. و عده‌ای هم با حرف‌هایم موافق بودند ولی یاریم نمی‌کردند.


 


 

ومرت الأيام والأشهر بل مرت ثلاث سنوات تقريباً لا ناصر لي ولا معين من طلبة الحوزة العلمية بلا هناك من قبل كلامي ووافق ما أقول حول الفساد المالي في الحوزة العلمية ومن هنا بدأت الحركة الإصلاحية لهذا الفساد المالي ولكنها لم تسفر عن إصلاح حقيقي بلا حدث تغيير للسياسة المالية لبعض المراجع ولكنه لا يكاد يذكر وبقي الترف والبذخ لدى كثير من هؤلاء العلماء ومن أتصل بهم وفي المقابل مجتمع فقير يئن من وطأة الجوع والمرض البدني والروحي ولا أحد منهم يعمل لتغيير هذا الوضع المزري


 

و روزها و ماه ها گذشت و تقریبا سه سال گذشت ، نه یاری و نه یاوری از طلاب حوزهٔ علمیه داشتم ، ولی عده‌ای با سخنم دربارهٔ فساد مالی در حوزهٔ علمیه موافق بودند و از اینجا حرکت اصلاحی بر ضد این فساد مالی در حوزه را ، شروع کردم ولی این اصلاح بطور کامل انجام نشد زیرا بعضی مراجع دینی حاضر به تغییر سیاست مالی خود نبودند و خوشگذرانی و اسراف در اموال در میان علما و کسانی که با ایشان مرتبط بودند همچنان ادامه داشته و دارد و در مقابل آن، جامعه فقیری بود که از شدت گرسنگی و بیماری‌های جسمی و روحی می‌نالید و هیچ یک از علما برای بهبودی آنها تلاشی نمی‌کرد ، 


 


 

وبعد شهور قليلة بدأت عملية إعلان وإظهار علاقتي مع الإمام المهدي (عليه السلام) وكوني مرسل من قبله (عليه السلام) ولم تكن هذه العملية بإعلان مني فقط بل أن جماعة من طلبة الحوزة العلمية سمعوا ورأوا في ملكوت السماوات ما أكد لهم ذلك منهم من كان متصل بي مباشرة ومنهم من لم تكن لي به أيُ علاقة أصلاً وأصر جمعٌ من هؤلاء الطلبة على مبايعتي مع أني أخبرتهم بصعوبة هذا الأمر وأنهم سيتركني في نهاية الأمر كما ترك أهل الكوفة مسلم أبن عقيل (عليه السلام) ولكنهم أتموا البيعة على أن يفدوني بالنفس والمال والولد كما صرحوا هم بذلك لا أني طلبت منهم شيء من هذا .


 

و بعد از چند ماه ، اعلان کردم که من از طرف امام مهدی (ع) فرستاده شده‌ام و با ایشان ارتباط دارم.

و این اعلان فقط از طرف من نبود بلکه عده‌ای از طلاب حوزه علمیه چیزهایی در ملکوت آسمان‌ها دیدند و شنیدند که مطلب مرا برایشان تاکید کرد و از میان ایشان کسانی بودند که با من رابطه مستقیم داشتند و کسانی هم بودند که هیچ ارتباطی با من نداشتند و عده‌ای از آنها بر بیعت با من اصرار ورزیدند با اینکه از سخت بودن این امر و اینکه مرا در پایان راه تنها می‌گذارند (همان‌گونه که اهل کوفه مسلم ابن عقیل ع را تنها گذاشتند) مطلعشان کرده بودم ولی ایشان بیعت را کامل کردند به اینکه جان و مال و فرزندان‌شان را فدای این امر کنند 


 


 

كان هذا في شهر جمادى الأول سنة ۱۴۲۳ هـ .ق وبعد ذلك بايع كثير من طلبة الحوزة العلمية ثم جاءهم شيء من الخوف بدأت قوات أمن صدام الملعون تتحرك باتجاهي فتفرق القوم ونكثوا البيعة وكل واحد أو جماعة بحثوا لهم عن حجة لنكث البيعة بتهمة يتهمونني بها ولكنهم في النهاية أجمعوا على أمرين

الأول : اتهامي بأني ساحر عظيم

الثاني : اتهامي بأني أسيطر على ممالك من الجن أسخرها للسيطرة عليهم.


 

و این در ماه جمادی‌الاول سال ۱۴۳۲ هـ.ق بود و پس از آن عدهٔ زیادی از طلاب حوزه علمیه با من بیعت کردند.

ولی ترس به سراغ ایشان آمد زیرا نیروهای امنیتی صدام ملعون برای دست یافتن به من دست به‌کار شدند و اینجا بود که همه از اطراف من متفرق شدند و بیعت را شکستند ، و هر شخص یا جماعتی به دنبال تراشیدن دلیلی برای شکستن بیعت بوسیله تهمتی بود که به من بزنند و در پایان بر دو چیز با هم توافق کردند :

۱- گفتند : ساحری بزرگ است.

۲- اینکه بر ممالک جن دسترسی دارم و آن را برای سیطره بر ایشان به‌کار می‌گیرم.


 


 

وعدت إلى داري مرة أخرى بعد أن تفرق القوم ولم يبقى معي ألا قلة من طلبة الحوزة العلمية وبعض المؤمنين وفي هذا العام ۱۴۲۴ هـ . ق وفي شهر جمادى الأولى جاءني جماعة من هؤلاء المؤمنين وجددوا البيعة لي وأخرجوني من داري وبدأت الدعوة من جديد 


 

و به خانه‌ام برگشتم پس از اینکه همه از اطرافم متفرق شدند و به جز عدهٔ بسیار کمی از طلاب حوزهٔ علمیه و بعضی مومنان کسی همراهم نماند و در سال ۱۴۲۴ هـ.ق و در ماه جمادی‌الاول عده‌ای از این مومنان آمدند و با من تجدید بیعت کردند. و از خانه‌ام خارجم ساختند.و دوباره دعوت را آغاز کردم.


 


 

وفي أخر يومين من شهر رمضان من هذا العام ۱۴۲۴ هـ .ق أمرني الأمام المهدي (عليه السلام) أن أبدا بمخاطبة أهل الأرض بأجمعهم وكل بحسبه وبحسب الأوامر التي تصدر من الأمام المهدي (عليه السلام


 

و دو روز آخر از ماه رمضان از سال ۱۴۲۴ هـ.ق امام مهدی (ع) به من امر فرمود که خطابم را متوجه اهل زمین کنم و هر فرقه را با توجه به ویژگی‌هایش بر حسب اوامر امام (ع) مورد خطاب قرار دهم 


 


 

وفي يوم الثالث من شوال أمرني الأمام المهدي (عليه السلام) بإعلان الثورة على الظالمين وبحث الخطى والعمل بسرعة وقد دعوت الناس لنصرة الحق وأهله والعمل لإقامة الحق وإعلاء كلمة لا اله إلا الله فإن كلمة الله هي العليا إن كلمة الله هي العليا إن كلمة الله هي العليا ، وكلمة الذين كفروا هي السفلى ﴿إِنْ تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثبتْ أَقْدَامَکُمْ﴾ 


 

و در روز سوم از شوال امام مهدی (ع) به من امر فرمود : که انقلاب بر علیه ظالمان را علنی کنم و به بررسی راهکارها بپردازم و کارهای لازم را به سرعت انجام دهم و مردم را برای یاری حق و اهلش و کار و کوشش برای برپاداشتن حق و برافراشتن کلمه (لا اله الا الله) دعوت کنم پس به‌درستی که دین خدا برتر و پیروز است ، دین خدا برتر و پیروز است ، دین خدا برتر و پیروز است و دین کفار پست و خوار می باشد. ﴿اگر خدا را یاری کنید، (او) شما را یاری می کند و قدمهایتان را ثابت و استوار می دارد﴾[(محمد: ۷)]

 


 

فهل من ناصر لدين الله هل من ناصر للقرآن هل من ناصر لولي الله هل من ناصر لله سبحانه وتعالى ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنّهُم فِی الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لاَ یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا وَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمْ الْفَاسِقُونَ﴾.النور: ٥٥


 

آیا کسی هست که دین خدا را یاری کند؟ آیا کسی هست که قرآن را یاری کند؟ آیا کسی هست که ولی خدا را یاری کند؟ آیا کسی هست که خدای منزه و بلند مرتبه را یاری کند؟ ﴿خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند وعده می‌دهد که قطعا آنان را خلیفه بر روی زمین قرار خواهد داد ، همان‌گونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید ، و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده ، پابرجا و ریشه‌دار خواهد ساخت ، و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدل می‌کند ، آنچنان که تنها مرا بپرستند و چیزی را شریک من قرار نخواهند داد و کسانی که پس از آن کافر شوند ، آنها فاسقانند﴾ (نور:۵۵)

 


 


 

وأني لا أنتظر نصرة من علماء الدين وكيف أنتظر منهم نصرة والإمام الصادق (عليه السلام) يؤكد في أكثر من حديث أن كثير منهم يقاتل الأمام المهدي (عليه السلام) باللسان والسنان حتى إذا أستتب له الأمر أستأصل سبعين من كبرائهم وثلاثة آلاف من صغارهم وكيف أنتظر منهم نصرة والصادق (عليه السلام) يقول : (لينصرن الله هذا الأمر بمن لاخلاق له ولو قد جاء أمرنا لقد خرج منه من هو اليوم مقيمٌ على عبادة الأوثان ) والأوثان أو الأصنام كما يقول الأمام الصادق (عليه السلام) هم العلماء غير العاملين فلا أوثان في زمن الإمام الصادق (عليه السلام)إلا أبي حنيفة وأشباهه .


 

و من انتظار یاری و نصرت از علمای دین را ندارم و چگونه انتظار یاری از ایشان را داشته باشم در حالیکه امام صادق (ع) در چندین حدیث تاکید فرموده است که بسیاری از علما با زبان و اسلحه به مبارزه با امام مهدی (ع) بر می‌خیزند ولی به محض اینکه زمام امور به دست امام (ع) می‌افتد هفتاد تن از بزرگان آنها و سه‌هزار تن از طلاب تابع‌شان را به قتل می‌رساند و چگونه منتظر یاری از جانب ایشان باشم در حالی که امام صادق (ع) می‌فرماید : (خدا پیروز می‌کند این امر (برپایی دولت حضرت مهدی ع) را بوسیله کسانی که هیچ نصیب و جایگاهی (در بین مردم) ندارند و هنگامی که امر ما فرا رسد کسی که امروز بت‌ها را می‌پرستد از ولایتمان خارج می‌شود) ، و منظور از بت‌ها همچنان که امام صادق (ع) می‌فرماید : علمای بی‌عمل هستند و در زمان امام صادق (ع) بت‌هایی وجود نداشت مگر ابوحنیفه و امثال وی ...


 


 

ويقول (عليه السلام) (( إذا خرج القائم خرج من هذا الأمر من كان يرى أنه من أهله ودخل فيه شبه عبدة الشمس والقمر )) الغیبه النعمانی ص ۱۷۲


 

و همچنین ایشان می‌فرماید : (اگر قائم (ع) خروج کند کسانی که گمان برده می‌شد از منتظران قائم (ع) هستند از این امر (ولایت اهل‌بیت) خارج می‌شوند و کسانی شبیه خورشید و ماه‌پرستان وارد این امر می‌شوند) (الغیبه النعمانی ص۱۷۲)


 


 

والذين لا ينصرون القائم هم العلماء غير العاملين مع أن الناس يتوقعون منهم نصرة القائم (عليه السلام) وكيف أتوقع من هؤلاء العلماء النصرة والائمة يصرحون بأحاديثهم أن هؤلاء العلماء هم سبب تفرقة الأمة وتشتيتها 


 

و آن کسانی که قائم (ع) را یاری نمی‌کنند علمای بی‌عمل هستند با اینکه مردم از ایشان توقع یاری قائم (ع) را دارند. و چگونه از آنها توقع یاری داشته باشم و ائمه (ع) در احادیث روشن ساختند که سبب تفرقه امت، همین علما هستند . 


 


 

فعن أمير المؤمنين (عليه السلام) (يا مالك أبن ظمرة كيف أنت إذا اختلفت الشيعة هكذا وشبك أصابعه وأدخل بعضها في بعض فقلت يا أمير المؤمنين (عليه السلام) ما عند ذلك من خير قال (عليه السلام) الخير كله عند ذلك يقوم قائمنا فيقدم سبعين رجلاً يكذبون على الله ورسوله فيقتلهم ثم يجمع الله الناس على أمرٍ واحد ) الغيبة النعمانی


 

از امیرالمومنین (ع) نقل شده :

ای مالک بن ظمره حال تو چگونه است در زمانی‌که شیعه اختلاف پیدا می‌کنند به این صورت و انگشتان دو دستش را داخل در هم کرد . گفتم : یا امیرالمومنین خیری در آن زمان وجود ندارد ، ایشان فرمود : همهٔ خیر در آن زمان است ، قائم ما قیام می‌کند و هفتاد نفر از آنانی که به خدا و پیغمبرش (ع) دروغ بستند را به قتل می‌رساند ، سپس خدا مردم را بر یک دین جمع می‌کند (غیبت النعمانی)

 


 

 (يكذبون على الله أي علماء غير عاملين

وعن الصادق (عليه السلام) (أنى يكون ذلك ولم يستدر الفلك حتى يقال مات أو هلك في أي وادٍ سلك فقلت وما استدارت الفلك فقال اختلاف الشيعة بينهم ) البحار ج ۵۲ ص۲۸۸


 

(آن کسانی که به خدا دروغ می‌بندند علمای بی‌عمل هستند.)

امام صادق (ع) فرمودند : [آمدن این امر (ظهور مهدی ع) ممکن نیست در حالیکه فلک نچرخد تا جایی که می‌گویند از دنیا رفته یا به هلاکت رسیده است و بعضی می‌گویند : به کدام بیابانی رفته است ، گفتم : چرخش فلک چیست ، ایشان فرمودند : اختلاف میان شیعه] (بحارالانوار ج۵۲ ص۲۸۸)

 

 

وهذا ما يفتي به بعض علماء الشيعة اليوم أنه لانهاية للغيبة الكبرى ولا أحد يراه أبداً وهم بالحقيقة لا يريدون ظهوره ثم قيامه لان ظهوره يعني نهاية مرجعياتهم التي جعلت الشيعة طرائق قددا فرقتهم ومزقتهم


 

و این فتوایی است که بعضی از علمای شیعه امروز صادر می‌کنند که پایانی برای غیبت کبری وجود ندارد و هیچ کس هرگز امام عصر (ع) را نمی‌بیند. و در حقیقت آنها خواهان ظهور و قیامش نمی‌باشند برای اینکه ظهورش به معنی پایان مرجعیت ایشان می‌باشد.همان مرجعیتی که شیعه را به اختلاف کشانده و بین ایشان جدایی افکنده و آنان را پراکنده کرده است.

 


 

في الرواية عنهم (عليهم السلام) (إذا قام القائم (عليه السلام) سار إلى الكوفة فيخرج منها بضعة ألف نفس يدعون البترية عليهم السلاح فيقولون أرجع من حيث جئت فلا حاجة لنا في بني فاطمة (عليها السلام) فيضع فيهم السيف حتى يأتي على أخرهم ثم يدخل الكوفة فيقتل بها كل منافق مرتاب ويهدم قصورها ويقتل مقاتليها حتى يرضى الله عز وعلا) أرشاد المفيد


 


 

در روایت از اهل‌بیت (ع) اینچنین آمده است : اگر قائم (ع) قیام کند به طرف کوفه می‌رود و از کوفه خارج می‌شوند و می‌گویند : از همانجا که آمدی برگرد ، ما به فرزندان فاطمه (س) احتیاجی نداریم . سپس قائم (ع) با شمشیر همه آنها را به قتل می‌رساند و وارد کوفه می‌شود و همه منافقین را می‌کشد و کاخ‌هایشان را منهدم می‌سازد و همه مبارزین (بر ضد امام مهدی ع) را هلاک می‌کند تا اینکه خداوند متعال راضی شود (الارشاد شیخ مفید)

 


 

وعن الباقر (عليه السلام) (يدخل الكوفة وبها ثلاث رايات قد اضطربت فتصفوا له فيدخل حتى يأتي المنبر ويخطب ............. ) أرشاد المفيد ص۳۵۴


 

و از امام باقر (ع) روایت شده است : حضرت قائم (ع) وارد کوفه می‌شود در حالیکه سه گروه در آن وجود دارد که با هم به منازعه مشغولند و این به سود امام (ع) تمام می‌شود و وارد می‌شود تا اینکه روی منبر می‌رود و سخنرانی می‌کند ... (کتاب ارشاد شیخ مفید ، ص۳۵۴)

 


 

وعن الباقر(عليه السلام) (أنه قال : لتمخضن يا معشر الشيعة شيعة آل محمد كمخيض الكحل في العين لان صاحب الكحل يعلم متى يقع في العين ولا يعلم متى يذهب فيصبح أحدكم وهو يرى أنه على شريعة من أمرنا فيمسي وقد خرج منها ويمسي وهو على شريعة من أمرنا فيصبح وقد خرج منها)بحار الأنوار ج۵۲ ص۱۰۱ ، غ ن ص۱۱۰


 

و در روایتی دیگر از ایشان وارد شده است : ای جماعت شیعه به هم آمیخته می‌شوید مانند آمیخته شدن سرمه در چشم ، برای اینکه صاحب سرمه می‌داند که چه وقت سرمه را بر چشم می‌گذارد ولی نمی‌داند که سرمه چه وقت از چشمش پاک می‌شود ، پس صبح می‌کنند کسانی از شما و خود را داخل در شریعت ما می‌بینند و آنروز را به غروب می‌رسانند در حالیکه از ولایت ما خارج شده‌اند و یا اینکه غروب همراه ما هستند و صبح هنگام از دین و شریعت ما خارج می‌شوند (بحارالانوار ج ۵۲ ص ۱۰۱ ، الغیبه نعمانی ص ۱۱۰)


 

 

وكيف أتوقع منهم النصرة ورسول الله (صلى الله عليه واله) يقول (سيأتي زمان على أمتي لا يبقى من القرآن إلا رسمه ولا من الإسلام إلا أسمه يسمون به وهم أبعد الناس منه مساجدهم عامرة وهي خراب من الهدى فقهاء ذلك الزمان شر فقهاء تحت ظل السماء منهم خرجت الفتنة واليهم تعود) بحار الأنوار ج۵۲ ص۱۹۰


 

و چگونه از آنها (علما) توقع یاری داشته باشم و در حالیکه پیامبر خدا (ص) می‌فرماید : زمانی بر امتم می‌آید که از قرآن جز نوشته‌هایش باقی نمی‌ماند و از اسلام جز اسمش باقی نمی‌ماند . خود را مسلمان می‌خوانند در حالیکه دورترین افراد از آنند ، مساجدشان آباد است ولی خبری از هدایت در آن نیست ، فقهای آن زمان شرترین فقهایی هستند که آسمان بر آنها سایه افکنده است ، فتنه از آنها خارج می‌شود و به‌سوی خودشان نیز باز می‌گردد . الكافي ج۸ ص۳۰۷ . بحار الانوار ج ۵۲ ص ۱۹۰

 


 

وقال رسول الله (صلى الله عليه واله) عن الله سبحانه وتعالى في المعراج (....قلت الهي فمتى يكون ذلك فأوحى إلي عز وجل يكون ذلك إذا رفع العلم وظهر الجهل وكثر القراء وقل العمل وكثر الفتك وقل الفقهاء الهادون وكثر فقهاء الظلالة الخونة وكثر الشعراء وأتخذ أمتك قبورهم مساجد وحليت المصاحف وزخرفت المساجد وكثر الجور .......) بحار الأنوار ج۵۲ ص۲۷۱-۲۷۸


 


 

و پیامبر خدا (ص) در شب معراج از پروردگار عالم این چنین نقل می‌کند :

گفتم پروردگارا! زمان خروج قائم (ع) چه وقت می‌باشد؟ پروردگار عزوجل به من وحی فرمود : آن زمان که علم از میان مردم برداشته شود و جهالت ظاهر شود و درس خوانده‌ها زیاد شوند و عمل‌کننده‌ها اندک شوند . و بی‌حرمتی زیاد و فقهای هدایت‌کننده اندک و فقهای ضلالت و خائن و شاعران زیاد شوند و امتت قبرهایشان را مسجد قرار می‌دهند و قرآن‌ها پر زرق و برق می‌شود و مساجد زینت داده شده و جور و فساد زیاد می‌شود (بحارالانوار ج ۵۲ ص ۲۷۸)

 


 

والحمد لله رب العالمين وعلى كل حال فيا أهل العراق أن أبي قد أرسلني لأهل الأرض وبدأ بكم وبأم القرى النجف وإني لمؤيد بجبرائيل وميكائيل وإسرافيل وبملكوت السماوات ، وكثيرين ممن قبلوني بقبول الحق كشف عنهم الغطاء فبصرهم اليوم حديد فمنهم يرون ما لا يرى الناس ويسمعون مالا يسمع الناس وأي آية أعظم من هذه الآية الأنفسية  ﴿فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَاباً مِنْ السَّمَاءِ فَظَلُّوا فِیهِ یَعرُجُونَ * لَقالُوَا إِنَّمَا سُکِّرَتْ أَبْصَارُنَا بَلْ نَحْنُ قوْمٌ مَسْحُورُونَ﴾. الحجر ۱۴ – ۱۵


 

و الحمدالله رب العالمین و به هر حال ، ای اهل عراق ، پدرم مرا به سوی همه ساکنین زمین فرستاده است و از شما و ام القری (یعنی نجف) آغاز کرده است و من موید به جبرائیل و میکائیل و اسرافیل و همچنین موید به ملکوت آسمان‌ها هستم و عده زیادی که به من ایمان می‌آورند به سبب ایمان‌شان به حق ، حجاب از جلوی چشمان‌شان کنار رفت و امروز چشمان‌شان بینا (به حقیقت) است . بعضی از آنها می‌بینند آنچه را که دیگران نمی‌بینند و می‌شنوند آنچه را که دیگران نمی‌شنود . و چه نشانه‌ای بزرگتر از این نشانه؟! ﴿و اگر دری از آسمان به روی آنان بگشاییم ، تا آنها پیوسته در آن بالا روند ، باز می‌گویند : ما را جادو کرده‌اند ، بلکه ما (سر تا پا) سحر شده‌ایم! ﴾ (حجر :۱۴-۱۵)

 


 

وأما الرؤيات فكل مدة من الزمن يأتيني وفد من محافظات بعضها بعيدة عن النجف وقد رأى الكثير منهم في منامهم ما يؤيد هذه الدعوة الحقة ولو كانت رؤية أو رؤيتان لكان هنالك سبيل لأعداء آل محمد على ردها ولكن ماذا يفعل هؤلاء لرد مئات بل آلاف الرؤيات القادمة ومعضمها مؤيد بأنه فيها أحد المعصومين وهم يقولون " من رآنا فقد رآنا فإن الشيطان لا يتمثل بنا " فلم يعد للظالمين إلا قول إن الرؤيا ليست بحجة مع إنها جزء من النبوة ومع إن الرسول والأئمة اهتموا بها وبسماعها وتأويلها أشد الاهتمام ومع إن نبوات بعض الأنبياء (عليه السلام) كان معظمها رؤيا وتأويل كنبوة دانيال (عليه السلام) ومع إن نرجس أم الإمام المهدي (عليه السلام) جاءت إلى العراق لتتزوج الإمام الحسن العسكري (عليه السلام) لأنها رأت رؤيات صادقة وعرضت نفسها لخطر الحرب والسبي وهي حفيدة قيصر الروم ومع إن وهب النصراني نصر الحسين (عليه السلام) لأنه رأى عيسى (عليه السلام) في المنام ومع إن نجيب بني أمية خالد بن سعيد بن العاص الأموي آمن وأسلم بسبب رؤيا رآها بالنبي (صلى الله عليه وآله وسلم) .


 

و اما رویای صادقه : هر چند وقت یکبار عده‌ای از استان‌های مختلف می‌آیند که (بعضی از آنها دور از نجف می‌باشند) در خواب دیده‌اند آنچه را که این دعوت حق را تایید می‌کند و اگر یک یا دو رویا بود ، مجالی برای دشمنان آل محمد (ص) در رد کردن آنها می‌بود ولی اینان با صدها بلکه هزاران رویای صادقه که در بیشتر آنها یکی از معصومین (ع) وجود دارد چه می‌خواهند بکنند؟ ! و حال اینکه در احادیث معصومین (ع) آمده است : کسی که ما را ببیند به تحقیق که خود ما را دیده است زیرا شیطان نمی‌تواند به صورت ما ظاهر شود . و برای این قوم ستمکار دلیلی باقی نمی‌ماند مگر اینکه بگویند رویای صادقه حجت نیست. و حال اینکه رویا، یک جزء از چهل جزء نبوت است و پیامبران و ائمه (ص) به آن اهمیت داده‌اند و به شنیدن آن و تاویل آن نهایت اهتمام را داشته‌اند و نبوت بعضی پیامبران بیشترش از طریق رویا بوده مانند نبوت دانیال (ع) و نرجس خاتون مادر امام مهدی (ع) که به عراق آمد تا با امام حسن عسکری (ع) ازدواج کند، برای اینکه رویای صادقه‌ای دیده بود و خودش را به خطر انداخت و اسیر شد در حالیکه وی نوه قیصر روم بود، و با اینکه وهب نصرانی، امام حسین (ع) را یاری کرد برای اینکه عیسی (ع) را در خواب دیده بود و با اینکه نجیب بنی امیه (خالد بن سعید بن العاص الاموی) ایمان آورد به سبب رویایی که در آن پیامبر (ص) را دید 


 


 

فرد هؤلاء الجهلة الرؤيا جملة وتفصيلا دون تدبر أو تفكر . وبالحق أقول لكم إن ما يحصل اليوم للناس هو وحي عظيم بالرؤيا ولكن أكثر الناس بنعمة ربهم كافرون وأكثر الناس لا يشكرون ﴿ذَلِکَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَیْنَا وَ عَلَى النَّاسِ وَ لَکِنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لاَ یَشْکُرُونَ﴾ يوسف ۳۸


 

ولی آنان رویا را جملتاً و تفصیلاً رد کردند بدون تفکر و تدبر . و به‌حق به شما می‌گویم آنچه که امروز برای مردم رخ می‌دهد، وحی عظیمی از طریق رویا می‌باشد.

ولی بیشتر مردم به نعمت خدایشان کافرند و بیشتر مردم شکرگزار نیستند، ﴿[آن، از فضل خدا بر ما و بر مردم است ، ولی بیشتر مردم شکرگزاری نمی کنند] ﴾(یوسف :۳۸)


 


 

وقد أخبرت كثيرين بأمور غيبية بعضها حوادث مهمة ومستقبلية وقد حصلت كما أخبرتهم بها ومنها ارتداد من بايعني في أول الدعوة إي قبل عام ونصف تقريباً وارتداد من بايعني في هذا العام ومنها نهاية حكم أولاد البغايا صدام وجنده الأرجاس وأمور كثيرة لا يسعها هذا البيان إسئلوا عنها من أتصل بي وعرفني بل اسألوهم عن المعجزات التي رأوها بأبصارهم أو بصائرهم . فأسألكم بالله من بيده ملكوت السماوات؟! أألله أم الشيطان ( لعنه الله )؟!! فإن قلتم إن هذه الأمور هي سحر ومن الجن فهذا قولكم نظير من قال إن ملكوت السماوات والأرض بيد الشيطان ( لعنه الله ) ولعن الله من قال هذا القول السفيه الجاهل وأصر عليه ولم يتب إلى الله منه .


 

و بسیاری را از امور غیبی باخبر ساختم که بعضی از آنها حوادثی مهم و مربوط به آینده بودند و به حقیقت پیوستند ، مانند بیعت‌شکنی کسانی که در آغاز دعوت بیعت کرده بودند ، و بیعت‌شکنی کسانی که امسال با من بیعت کردند و از جمله آن اخبار غیبی پایان حکومت فرزند متولد شده از حرام ، صدام ملعون و سربازان پلیدش بود و امور زیاد دیگری که در این مختصر نمی‌گنجد و در مورد این اخبارات غیبی از کسانی که با من ارتباط دارند و مرا می‌شناسند سوال کنید ، بلکه بپرسید از معجزاتی که با چشم سر یا با چشم دل آن را دیده‌اند ، شما را به خدا سوگند می‌دهم ملکوت آسمان‌ها و زمین در دست شیطان ملعون است؟! و لعنت خدا بر کسی باد که این گفتهٔ سفیهانه و جاهلانه را بگوید و بر آن اصرار ورزد و توبه نکند!


 


 

وإني اليوم أستنصركم كما أستنصركم جدي الحسين (عليه السلام) فهل من ناصر ينصرنا فإن خذلتمونا وغدرتم بنا فقديماً فعل آباءكم وطالما صبر أبي وسأصبر حتى يأذن الرحمن في أمري كما صبرت في العام الماضي عندما تركوني كمسلم بن عقيل وحيداً لا ناصر لي ولا معين إلا نفر قليل منهم وما كان ارتداد معظمهم إلا خوفاً من الطاغية صدام ( لعنه الله ) ولهثاً وراء الدنيا فأنجاني الله من الطاغية صدام رغم كل محاولات قواته الكافرة لإلقاء القبض عليَّ .


 

و امروز من از شما یاری می‌خواهم همان‌گونه که جدم حسین (ع) از شما یاری خواست ، آیا یاری دهنده‌ای هست که ما را یاری کند و اگر عهدشکن باشید و به ما خیانت کنید قبلاً نیز پدرانتان همین کار را کرده‌اند و پدرم صبر کرد و من نیز صبر می‌کنم . تا اینکه خداوند رحمان به من اذن خروج دهد همان‌گونه که سال گذشته صبر کردم زمانیکه مرا مانند مسلم بن عقیل تنها گذاشتند ، نه یاری و نه یاوری مگر عده‌ای اندک و ارتداد بیشترشان به خاطر ترس از طاغوت زمان صدام ملعون و رفتن به دنبال دنیای فانی بود و خداوند متعال مرا علی‌رغم همه تلاشی که نیروهای کافر صدام برای دستگیریم داشتند، از شرّ طاغوت زمان نجات داد 


 


 

ومن يكذّب هذه الدعوة الحقة فها أنذا بين أيديكم وهؤلاء هم عشرات المؤمنين في الدعوة قد كشف عنهم الغطاء وهم ينظرون في ملكوت السماوات ومئات بل أكثر قد رأوا رؤيات صادقة بالإمام المهدي (عليه السلام) أو أحد الأئمة (عليه السلام) أو الزهراء (عليه السلام) أو الرسول الكريم (صلى الله عليه وآله وسلم) أرشدوهم فيها إلى إتباع هذه الدعوة الصادقة 


 

و هر کس که این دعوت حق را تکذیب کند، پس ببیند این منم در میان شما و اینها ده‌ها نفر مومنان می‌باشند که پرده از مقابل دیدگان‌شان برداشته شده و در ملکوت آسمان‌ها می‌نگرند و صدها رویای صادقه و شاید هم بیشتر دیده شده است که امام مهدی (ع) یا یکی از ائمه (ع) با حضرت زهرا (ع) یا پیامبر گرامی اسلام (ص) را دیده‌اند که ایشان را به قبول این دعوت الهی ارشاد کرده‌اند 


 


 

وأنا مستعد للمباهلة بل وأتحدى علماء جميع طوائف المسلمين ( شيعة وسنة وعلماء النصارى واليهود ) بأني مرسل بالنسبة للمسلمين من المهدي (عليه السلام) وبالنسبة للنصارى من عيسى (عليه السلام) وبالنسبة لليهود من إيليا (عليه السلام


 

و من آماده می‌باشم برای مباهله بلکه از همهٔ فرقه‌ها اعم از شیعه و سنی و علمای نصاریٰ و یهود طلب هم‌اورد می‌کنم تا ثابت کنم که من نسبت به مسلمانان فرستاده‌ای از طرف مهدی (ع) ، و نسبت به نصاریٰ از طرف عیسی (ع) و نسبت به یهود از طرف ایلیا (ع) آمده‌ام 


 


 

ومستعد لمناظرة كل أصحاب كتاب بكتابهم وأنا العبد المسكين الجاهل أعلم منهم بالقرآن وبالإنجيل وبالتوراة وبمواضع التحريف فيها بما آتاني الله من علم بل لا طاقة لهم على رد ما آتاني الله من علمه بل إني على يقين إن من طلب الحق منهم سيؤمن وأما من أبى وكفر طلباً للدنيا العفنة. فإني أباهله في نفس المجلس ليحيا من يحيا على بينة ويموت من يموت على بينة. فمن قبلني بقبول الحق فاز وسعد في الدنيا والآخرة ومن ردني فقد رد الحق وخسر الدنيا والآخرة 


 

و برای مناظره با اصحاب همه ادیان (هر یک با کتب خودشان) آماده‌ام و من این بندهٔ مسکین و جاهل در مقابل پروردگار ، داناتر از همه آنها هستم به قرآن و انجیل و تورات و همچنین به مواضع تحریف در این کتاب‌ها ، به خاطر علمی که خداوند تبارک و تعالی به من عطا فرموده است ، بلکه هیچ کدام از آنها قدرت رد علمی که خدا از علم و آگاهیش به من داده است را ندارند ، و یقین دارم که کسی که طالب حق باشد هدایت می‌شود و اما کسی که بخاطر طلب این دنیای چرک‌آلود ، حق را قبول نکند و کافر شود . من در همان مجلس با وی مباهله می‌کنم تا کسی که زنده می‌ماند با دلیل روشنی همراه باشد و کسی که می‌میرد با اتمام حجت مرده باشد. و هر کس که بخاطر حق طلبیش مرا قبول داشته باشد نجات یافته و در دنیا و آخرت سعادتمند گشته است ، و کسی که مرا رد کند حق را رد کرده است و دنیا و اخرت را با هم از دست داده است.


 


 

وعما قليل ستعلمون أي ذنب اقترفتم وأي حرمة لله انتهكتم ولا تحين ندم وإني ظاعن عنكم وعما قريب يا ذراري قتلة الحسين بن علي (عليه السلام) فقد قتله قديماً فقهائكم ومجتهديكم شمر بن ذي الجوشن وشبث بن ربعي ( لعنهم الله) وأعانه آبائكم . واليوم لو شئت لسميت فيكم شمر بن ذي الجوشن وشبث بن ربعي ولكن هيهات مالي وما هؤلاء الحمقى الذين لا يكادون يفقهون حديثا


 

و به همین زودی آگاه می‌شوید که چه گناهی مرتکب شده‌اید و چه حرمتی از حرمت‌های الهی را شکسته‌اید، ولی در آن وقت پشیمانی دیگر سودی ندارد.ای فرزندان قاتلان حسین (ع) من به‌زودی از دیار شما هجرت خواهم کرد.پس در گذشته فقها و مجتهدانتان : شمر بن ذی الجوشن و شبث بن ربعی (لعنت خدا بر آنها باد) امام حسین (ع) را کشتند و پدرانتان به آنها کمک کردند و اگر امروز بخواهم نام شمربن ذی الجوشن و شبث بن ربعی را در این امت می‌گویم ولی هیهات مرا با این قوم احمق که هیچ سخنی را نمی‌فهمند چه کار؟!


 


 

ولا تفرحوا أيها الظلمة بابتعادي عنكم وهجرتي من بلادكم فلن يطول الأمر حتى أعود مع أبي محمد بن الحسن المهدي (عليه السلام) الذي لن يعطيكم إلا السيف والموت تحت ظل السيف. يا من رضيتم بفعل آبائكم وأتبعتم الشمر لعنه الله في زمانكم وشبث بن ربعي في دياركم ولن ينفعكم الندم حينها 


 

ای ظالمان! خوشحال نشوید به دور شدنم از شما و هجرتم از کشورتان ، پس طولی نمی‌کشد که با پدرم محمد بن الحسن المهدی (ع) بر می‌گردم که به شما جز شمشیر و مرگ در زیر سایهٔ شمشیر چیزی نشان نمی‌دهد. ای کسانی که به کار پدرانتان راضی شدید و شمر بن ذی الجوشن و شبث بن ربعی زمان خود را تبعیت می‌کنید.

 


 

يا قتلة الأنبياء وأبناء الأنبياء ولن تجدوا إلا خسران الدنيا والآخرة جزاءاً بما اقترفت أيديكم وألسنتكم من الزور والبهتان والكذب والافتراء والاتهامات الباطلة وسيأتيكم أبي غضبان أسفا بما فعلتم بي وانتهكتم من حرمتي وستعلمون حينها عندما لا ينفعكم العلم شيئا على من اجترأتم وأي حرمة لله و لمحمد ( صلى الله عليه وآله وسلم ) ولعلي (عليه السلام) ولأولادهم (عليهم السلام) انتهكتم .


 

ای قاتلان پیامبران و فرزندان پیامبران ، پشیمانی در آن هنگام سودی ندارد و چیزی جز از دست‌دادن دنیا و آخرت ، به خاطر گناهانی که مرتکب شده‌اید و سخنان باطل و بی‌اساس و دروغی که گفته‌اید و تهمت و افتراهایی که به من زده‌اید، در انتظارتان نخواهد بود، و به زودی پدرم خشمناک و اندوهگین به سویتان می‌آید به‌خاطر آنچه که با من انجام دادید و حرمتم را شکستید و به زودی در آن هنگام که علم هیچ سودی برای شما ندارد خواهید دانست که بر چه کسی جرات پیدا کرده بودید و چه حرمت‌شکنی در حق خدا و حضرت محمد (ص) و امام علی (ع) و فرزندانش انجام داده بودید.

 


 

فيا شذاذ الأحزاب ونبذة الكتاب وعصبة الأثم ومحرفي الكلم وقتلة الأنبياء وابناء الأنبياء لن يمكنكم الله من عنقي كما مكن أسلافكم من جدي الحسين (عليه السلام) فهذه هي النهاية واليوم يوم الله الأكبر و ﴿هَذَا نَذِیرٌ مِّنَ النذُرِ الْأُولَى و إنهَا لَإِحْدَى الْکُبَر * نَذِیراً لِّلْبَشَرِ﴾.


 

ای انسان‌های غیر عادی و ای زیر پاگذارنده‌های کتاب خدا و ای گروه گنه‌کار و تحریف‌کننده سخن خدا و قاتلان پیامبران و فرزندان پیامبران ، خداوند شما را بر من مسلط نخواهد کرد همان‌گونه که گذشتگانتان را بر جدم حسین (ع)مسلط کرد ، این پایان کار شماست و امروز یوم‌الله الاکبر است (و این هشداری مانند هشدارهای پیامبران و امامان پیشین می‌باشد) ، ﴿این، یکی از حوادث بزرگ الهی و هشداری برای بشر است﴾ (نجم :۵۶)

 


 

وسأعود لأبي محمد بن الحسن المهدي(عليه السلام) لأخبره بتكذيبكم إياي وانتهاككم لحرمتي بالبهتان وقول الزور. وأخيراً محاولتكم لسجني وقتلي لا لشيء فقط لأنكم تعلمون أن الحق الذي جئت به لن يبقي لباطلكم شيئاً وإلا فها أنتم تصافحون من ينكر وجود الله كالشيوعيين ولا تنكرون عليهم قول أو فعل ﴿ يا قومي إن كان كبر عليكم مقامي وتذكيري بآيات الله فعلى الله توكلت فأجمعوا أمركم وشركائكم ثم لا يكن أمركم عليكم غمة ثم اقضوا إلي ولا تنظرون * فإن توليتم فما سألتكم من أجر إن أجري إلا على الله وأمرت أن أكون من المسلمين* فكذبوه فنجيناه ومن معه في الفلك وجعلناهم خلائق وأغرقنا الذين كذبوا بآياتنا فانظر كيف كان عاقبة المنذرين صدق الله العلي العظيم يونس ۷۱ – ۷۳


 

و به زودی به‌سوی پدرم محمد بن الحسن المهدی (ع) باز می‌گردم تا به او خبر دهم که چگونه مرا تکذیب کردید و با بهتان و سخن باطل هتک حرمتم کردید و در پایان سعی‌تان در زندانی‌کردن و کشتنم بود ، نه برای گناهی بلکه فقط بخاطر اینکه می‌دانید حقی که من آورده‌ام برای باطلتان چیزی باقی نمی‌گذارد ، در حالی که شما با کسی که وجود خدا را انکار می‌کند مصافحه می‌کنید و بر هیچ فعل و گفته او اعتراض نمی‌کنید: ﴿[ای قوم اگر مقام رسالت و اندرز من به آیات خدا بر شما گران می‌آید، من تنها به خدا توکل کردم، شما هم به اتفاق بتان و خدایان باطل خود هر مکر و تدبیری (بر آزار من) دارید انجام دهید تا امر بر شما پوشیده نباشد و درباره من هر مکر و اندیشه دارید به کار برید و مهلتم ندهید ، پس اگر شما روی گردانیده (و نصیحت مرا نپذیرفتید) من از شما اجری نخواسته بلکه اجر من تنها بر خداست و من خود از جانب حق مأمورم که از اهل اسلام و تسلیم حکم او باشم، قوم نوح باز او را تکذیب کردند، ما هم او و پیروانش را که با او در کشتی بودند نجات داده و خلفای روی زمین قرار دادیم و آنان که آیات ما را تکذیب کردند همه را غرق کردیم، بنگر تا عاقبت انذار شدگان به کجا کشید]﴾ (یونس :۷۱-۷۳)

 

سيد أحمد الحسن

وصی ورسول الامام مهدی (ع)

نجف أشرف ٢٨ /شوال/ ١٤٢٤ ه .ق.

 

 مطابق با سال ۲۰۰۳ میلادی


 

https://www.2abdwap.club/mp3/mp3/خطبه-داستان-ملاقات-سید-احمد-الحسن-ع-با-امام-مهدی-ع-3-3.html