Logo

8 ربيع الثاني 1426 هـ .ق ، 27 اردیبهشت 1384 هـ .ش.


خطبه نصیحتی به طلاب حوزه‌های علمیه - سید احمدالحسن 1-4


 

 Jun 18, 2021 

 

خطاب إلى طلبة الحوزة العلمية - سید أحمدالحسن (ع) همراه با زیرنویس فارسی قسمت اول 

 

8 ربيع الثاني 1426 هـ .ق ، 27 اردیبهشت 1384 هـ .ش. 

 

قسمتی از این خطبه:

 شما را نصیحت می کنم، و به شما هشدار می دهم، و صفحه ی امام حسین (ع) را مجدداً جهت نصیحت شما باز می کنم، شاید بین شما عاقلی باشد، که حواس کامل خود را باز یابد، و خود را از ورود به جهنم نجات دهد. 

 

خطبه‌های احمدالحسن (ع) همراه با زیرنویس فارسی: 

https://sadeghshekari10313.blogspot.c...

 

وهذا يدل على عدم وضوح معناها لهم بشكل لا يقبل اللبس فلا تكون محكمة بل متشابهة، فهل يمكن أنك وقعت في فهم خاطئ للرواية ؟ ثم ألا تعلم أنّه توجد روايات محكمة بيّنة المعنى دالة على وجود سفير قبل قيام الإمام، وهي كثيرة جدّاً وهذا مثال منها، فقط للذكرى، عن الباقر (علیه السلام): (يكون لصاحب هذا الأمر غيبة في بعض هذه الشعاب - وأومأ بيده إلى ناحية ذي طوى - حتى إذا كان قبل خروجه أتى المولى الذي كان معه حتى يلقى بعض أصحابه، فيقول: كم أنتم هاهنا ؟ فيقولون: نحو من أربعين رجلاً، فيقول: كيف أنتم لو رأيتم صاحبكم ؟ فيقولون: والله لو ناوى بنا الجبال لناويناها معه، ثم يأتيهم من القابلة ويقول: أشيروا إلى رؤسائكم أو خياركم عشرة، فيشيرون له إليهم، فينطلق بهم حتى يلقوا صاحبهم، ويعدهم الليلة التي تليها) ([۱])

[۱]- غيبة النعماني: ص۱۸۷، تفسير العياشي: ج۲ ص۵۶، عنه بحار الأنوار: ج۵۲ ص۳۴۱، معجم أحاديث الإمام المهدي: ج۵ ص۲.
 

که این دلالت بر عدم وضوح معنای آن ـ‌در حدی که هیچ سوءبرداشتی برایشان باقی نگذارد‌‌ـ می‌کند. بنابراین محکم نیست و متشابه محسوب می‌شود. حال آیا امکان ندارد که شما در فهم این روایت دچار سوء‌برداشت شده باشی؟ و آیا نمی‌دانی که روایاتی محکم با معنای واضح و روشن وجود دارند که دلالت بر وجود فرستاده‌ای پیش از قیام امام می‌کنند. این روایت‌‌ها واقعاً بسیار هستند و این تنها نمونه‌ای از این دست روایات است که فقط برای یادآوری بیان می‌کنم: از امام باقر (علیه السلام) روایت شده است: (صاحب این امر غیبتی دارد که در برخی از این وادی‌ها است -و با دستش به منطقۀ ذی‌طویٰ اشاره کرد- تا آنکه پیش از خروجش آن مولی که با او بوده است می‌آید تا با برخی از اصحابش دیدار کند. پس می‌گوید: شما اینجا چند نفر هستید؟ می‌گویند: نزدیک به چهل نفر. می‌گوید: چگونه خواهید بود اگر صاحبتان را ببینید؟ می‌گویند: به خدا سوگند اگر از ما بخواهد کوه‌ها را از جا بِکَنیم همراهش چنین خواهیم کرد. سپس فردای آن روز نزدشان می‌آید و می‌گوید: ده نفر از بزرگان و برگزیدگان‌تان را معرفی کنید. آنها چنین می‌کنند، و او آنها (بزرگان) را می‌برد تا صاحبشان را ملاقات کنند و شب بعد از آن آنها را بازمی‌گرداند). 


 


وفي قصة الجزيرة الخضراء التي نقلها ثقاة من علماء الشيعة، ورواها كبار علماء الشيعة في مصنفاتهم، منهم:
- الميرزا النوري في (النجم الثاقب: ج۲ ص۱۷۲). 
- والسيد نور الله التستري في (مجالس المؤمنين: ج۱ ص۷۸). 
- والشيخ علي الحائري في (إلزام الناصب: ج۲ ص۸۵). 
- والمقدّس الأردبيلي في (حديقة الشيعة: ص۷۲۹). 
- والفيض الكاشاني في (نوادر الأخبار: ص۳۰۰). 
- والشهيد الأول محمد بن مكي. 
- والسيد هاشم البحراني في (تبصرة الوالي في من رأى القائم المهدي (علیه السلام)). 
- ومنهم العلامة الميرزا الرضا الأصفهاني في تفسير الأئمة لهداية الأمة. 
- ومنهم الحر العاملي في (إثبات الهداة: ج۷ ص۳۷۱). 
- ومنهم المحقق الكركي. 
- ومنهم مؤسس المدرسة الأصولية الوحيد البهبهاني في (بحث صلاة الجمعة: ص۲۲۱).
- والسيد عبد الله شبّر في جلاء العيون. 
- ومنهم السيد مهدي بحر العلوم صاحب الكرامات والمقامات في (الفوائد الرجالية: ج۳ ص۱۳۶). 


 

در ماجرای جزیرۀ خضرا ـ‌که ثقاتی از علمای شیعه آن را نقل و بزرگان علما شیعه در تصنیفات‌شان روایت کرده‌اند‌ـ نیز این مطلب دیده می‌شود؛ از جملۀ این علما:

ـ میرزای نوری در (نجم الثاقب: ج‌۲ ص‌۱۷۲)

ـ سید نور الله تستری در (مجالس المؤمنین: ج‌۱ ص‌۷۸)

ـ شیخ علی حائری در (الزام الناصب: ج‌۲ ص‌۸۵)

ـ مقدس اردبیلی در (حدیقة الشیعه: ص‌۷۲۹)

ـ فیض کاشانی در (نوادر الاخبار: ص‌۳۰۰)

ـ شهید اول محمد بن مکی

ـ سید هاشم بحرانی در (التبصرة الوالي في من رأى القائم المهدی (علیه السلام))

ـ و از جملۀ ایشان میرزا رضا اصفهانی در (تفسیر ائمه برای هدایت امت)

ـ حرّ عاملی در (اثبات الهداة: ج‌٧ ص‌٣٧١)

ـ محقق کرکی

ـ مؤسس مدرسۀ اصولیه وحید بهبهانی در (بحث صلاة الجمعة: ص‌٢٢١)

ـ سید عبد الله شبر در جلاء العیون

ـ و از جملۀ ایشان سید مهدی بحر العلوم صاحب کرامات و مقامات در (فوائد الرجاليه: ج‌٣ ص١٣٦) می‌باشند.


 


يُنقل بيان لرواية علي بن محمد السمري عن الإمام المهدي (علیه السلام) هذا نصه: (فقلت يا سيدي قد روينا عن مشايخنا أنه روي عن صاحب الأمر (علیه السلام) أنه قال لما أمر بالغيبة الكبرى من رآني بعد غيبتي فقد كذب فكيف وفيكم من يراه ؟ فقال: صدقت، إنه (علیه السلام) إنما قال ذلك في ذلك الزمان لكثرة أعدائه من أهل بيته وغيرهم من فراعنة بني العباس حتى إنّ الشيعة يمنع بعضها بعضاً عن التحدّث بذكره، وفي هذا الزمان تطاولت المدّة وآيس منه الأعداء وبلادنا نائية عنهم وعن ظلمهم وعنائهم، وببركته (علیه السلام) لا يقدر أحد من الأعداء على الوصول إلينا)([بحار الأنوار: ج۵۲ ص۱۷۱، إلزام الناصب: ج۲ ص۸۲.])


 

بیانی برای روایت علی‌بن‌محمد سمری از امام مهدی (علیه السلام) نقل می‌شود که متن آن به قرار زیر است: (پس عرض کردم: ای آقای من! از مشایخمان روایت کرده‌ایم که از صاحب‌الامر (علیه السلام) روایت شده که وقتی ایشان امر به غیبت کبری نمودند، فرموده‌اند: کسی که مرا بعد از غیبتم ببیند دروغ گفته است؛ این چطور ممکن است و حال آنکه در میان شما کسانی هستند که او را می‌بینند؟ فرمود: راست گفتی، ایشان (علیه السلام) آن را تنها برای آن زمان گفتند زیرا دشمنانش ـ‌چه از اهل بیتش و چه از دیگران از فرعون‌های بنی‌عباس‌ـ بسیار بودند تا آنجا که برخی شیعیان برخی دیگر را از صحبت کردن دربارۀ اینکه یادی از ایشان بشود منع می‌کردند؛ اما در این زمان، مدت، طولانی گشته است و دشمنان از او مأیوس شده‌اند و شهر ما از آنها و ظلم و به‌بند کشیدن‌شان به‌دور است و به‌برکت ایشان (علیه السلام) هیچ یک از دشمنان نمی‌تواند به ما دست یابد). 


 


وإذا لم تكتفِ بهذا، أقول من باب ألزموهم بما ألزموا به أنفسهم: إنّ القاعدة العقلية التي يقرّها القوم في المنطق والأصول هي: (إنّ القضية المهملة بقوة الجزئية)، والقضية الموجودة في رواية السمري وهي (فمن ادعى المشاهدة قبل خروج السفياني والصيحة فهو كذاب مفتر) قضية مهملة، فهي بقوة الجزئية، أي تكون هكذا: (فبعض من ادعى المشاهدة قبل خروج السفياني والصيحة فهو كذاب مفتر)، ولا توجد قرينة خارجية تفيد كليتها، بل توجد قرينة خارجية دالة على جزئيتها، وهي الروايات الدالة على إرسال الإمام المهدي (علیه السلام) من يمثله في فترة ما قبل القيام، ومنها الرواية التي مرّت ([۲])، ورواية اليماني وغيرها كثير([۳])

[۲]- وهي الرواية المتقدّمة المروية عن الإمام الباقر (علیه السلام) .
[۳]- راجع إصدارات أنصار الإمام المهدي (علیه السلام)، ككتاب اليماني حجة الله، والوصية والوصي أحمد الحسن، وجامع الأدلة، وغيرها من الكتب التي يجدها الباحث في موقع أنصار الإمام المهدي (علیه السلام).
 

اگر این مطلب شما را کفایت نمی‌کند، از این باب که «آنها را به آنچه خودشان را به آن ملزم می‌کنند ملزم کنید» می‌گویم: قاعدۀ عقلی که این قوم در منطق و اصول به آن اقرار دارند از این قرار است: (قضیۀ مهمله، در حکم جزئیه است) و قضیۀ موجود در روایت سمری ـ‌که متن آن به این قرار است: (پس کسی که پیش از خروج سفیانی و صیحه ادعای مشاهده کند، کذابِ افترا زننده است) قضیه‌ای است مهمله، پس در حکم جزئیه است؛ یعنی به این صورت می‌شود: (پس برخی از کسانی که ادعای مشاهده پیش از خروج سفیانی و صیحه می‌کنند کذابِ افترا زننده هستند!) و هیچ قرینۀ خارجی که کلی بودن آن را برساند وجود ندارد، بلکه قرینه‌ای خارجی وجود دارد که دلالت بر جزئی بودن آن می‌کند، که همان روایاتی هستند که دلالت دارند بر ارسال کردن شخصی از سوی امام مهدی (علیه السلام) که پیش از قیام، تمثیل و نمایند‌ة او است؛ از جملة این روایت‌ها، روایتی که ارایه شد،([۲]) و همچنین روایت یمانی،([۳]) و روایات بسیار دیگری نیز هستند. 

[۲]- و روایت پیشین که از امام باقر (علیه السلام) روایت شد. 

[۳]- به انتشارات انصار امام مهدی (علیه السلام) رجوع کنید و به کتاب‌هایی چون "یمانی، حجت خدا"، "وصیت و وصی احمدالحسن"، "جامع الادله" و دیگر کتاب‌های دیگری که در سایت رسمی انصار امام مهدی (علیه السلام) وجود دارند. 


 


وليتضّح الأمر أكثر وخصوصاً لمن لم يطلع على المنطق والأصول أقول: إنّ القضية إمّا تكون مسورة أو مهملة، والمسوّرة إمّا كلية أو جزئية، (فإذا قلت: كل من يدعي المشاهدة … فهو كاذب)، فهذه قضية كلية؛ لأنك بدأتها بكل. (وإذا قلت: بعض من يدعي المشاهدة … فهو كاذب)، فهذه قضية جزئية؛ لأنّك بدأتها ببعض. أمّا إذا أهملت القضية ولم تجعل لها سور كل أو بعض فهي تكون بقوة الجزئية، فلا تفيد الكلية إلاّ إذا كانت هناك قرينة خارجية دالة على كليتها، فإن لم توجد هذه القرينة ووجدت قرينة على جزئيتها أصبحت هذه القضية جزئية، والقضية أعلاه ([۴]) مهملة، ولا توجد قرينة تدل على كليتها، بل توجد قرينة تدل على جزئيتها (وهي روايات الأئمة (علیهم السلام)) ([۵]). فيتحصّل أنها جزئية، وبهذا لا تدل رواية السمري على انقطاع السفارة لا من قريب ولا من بعيد، والحمد لله وحده. 

[۴]- أي قوله (علیه السلام): (فمن ادعى المشاهدة قبل خروج السفياني والصيحة فهو كذّاب مفتر).
[۵]- راجع كتاب الرد القاصم على منكري رؤية القائم (علیه السلام)، وكتاب قراءة جديدة في رواية السمري، وغيره من إصدارات أنصار الإمام المهدي (علیه السلام)، فقد أورد الإخوة حفظهم الله الروايات في ذلك.


 

برای روشن‌تر شدن بیشتر مطلب ـ‌به‌خصوص برای کسی که از منطق و اصول اطلاعی ندارد‌ـ می‌گویم: قضیه، یا مُسوّره است یا مُهمله، و مسوّره یا کلیّه است یا جزئیّه؛ بنابراین اگر شما بگویی (همۀ کسانی که ادعای مشاهده می‌کنند... کذاب هستند) این قضیه، یک قضیۀ کلیّه است؛ چرا که شما این قضیه را با عبارت "همه" آغاز کرده‌ای. حال اگر بگویی «برخی از کسانی که ادعای مشاهده می‌کنند... کذاب هستند»، این یک قضیۀ جزئیّه است؛ زیرا شما با عبارت «برخی» آغاز کرده‌ای. اما اگر شما قضیه را مهمل بگذاری و برای آن از سورِ «همه» یا «برخی» استفاده نکنی، چنین قضیه‌ای در حکم جزئیّه می‌باشد و معنای کلی بودن را نمی‌رساند مگر اینکه قرینه‌ای خارجی وجود داشته باشد که بر کلی بودن آن دلالت کند؛ بنابراین اگر نتوان چنین قرینه‌ای یافت و قرینه‌ای بر جزئی بودن آن یافت شود، این قضیه جزئیه محسوب می‌شود. قضیۀ بالا مهمله است([۴]) و قرینه‌ای که دلالت بر کلی بودنش باشد یافت نمی‌شود بلکه قرینه دالّ بر جزئی بودنِ آن وجود دارد (که همان روایات ائمه (علیه السلام) می‌باشد).([۵]) بنابراین نتیجه گرفته می‌شود که این قضیه، جزئیه است، و به این ترتیب روایت سمری دلالت بر انقطاع سفارت ـ‌چه در معنای نزدیک و چه در معنای دور‌ـ نمی‌کند؛ و الحمد لله وحده. 

[۴]- یعنی این سخن امام (علیه السلام): (پس کسی که پیش از خروج سفیانی و صیحه ادعای مشاهده کند، كذاب افترا زننده است) . 

[۵]- به کتاب "پاسخ کوبنده به منکر دیدن قائم (علیه السلام)" و کتاب "نگرشی نو به روایت سمری" و سایر کتاب‌های انتشارات انصار امام مهدی (علیه السلام) که برادران که خداوند حفظشان کند روایت کرده‌اند مراجعه نمایید. 


فكيف يرجع المحكم إلى المتشابه ؟!!! وكيف يضرب بالمحكم عرض الجدار ؟!!! 


 

حال چگونه محکم به متشابه برگردانده می‌شود؟!! و محکم به‌دیوار کوبیده می‌شود؟!! 


 


قال تعالى: ﴿فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ([آل عمران: ۷.])


 

حق تعالی می‌فرماید : ﴿آنها که در دلشان ميل به باطل است ـ‌به سبب فتنه‌جويی و ميل به تأويل‌ـ از متشابهات پيروی می‌کنند([آل عمران: ۷.])


 


ثم اسأل هل اليماني بعد الصيحة كما صرّح بعض من كتب عن قضية الإمام (علیه السلام) ؟ ([۶]) 
[۶]- ومن ذلك البعض هو الشيخ إسحاق الفياض حيث قال: (وكذا ينبغي عليهم تكذيب من يدعي أنّه اليماني أو الخراساني أو صاحب النفس الزكية فإن تلك الشخصيات المباركة لا تظهر إلاّ بعد الصيحة)، راجع كتاب (لعلكم تهتدون) من إصدارات أنصار الإمام المهدي، زادهم الله توفيقاً.
وكما صرّح بذلك الشيخ محمد السند في كتابه فقه علائم الظهور: ص۱۵، حيث قال تعليقاً على رواية اليماني المروية عن الإمام الباقر(علیه السلام): (وفي الرواية جملة نقاط: الأولى: أنّها تحدّد علامة اليماني بعلامة الظهور الحتميّة، وهي الصيحة السماوية، وقد ذكر في أوصاف تلك الصيحة، والتي هي نداء جبرئيل من السماء أنّه يسمعه أهل الأرض، كلّ أهل لغة بلغتهم، واستيلاء السفياني على الشام، وهكذا التحديد للخراساني الذي قد يعبّر عنه في روايات اُخرى بالحسني. وهذا التحديد يقطع الطريق على أدعياء هذين الاسمين قبل الصيحة والنداء من السماء، وقبل استيلاء السفياني على الشام).


 

به‌علاوه پرسشی دارم: آیا یمانی ـ‌آنگونه که برخی از کسانی که در قضیۀ امام (علیه السلام) قلم‌فرسایی کرده‌اند، و تصریح کرده‌اند‌ـ بعد از صیحه خواهد بود؟([۶]) 

[۶]- که از جمله این افراد همان شیخ اسحاق فیاض است؛ آنجا که می‌گوید: (و همین‌طور بر آنها سزاوار است هر کسی که ادعا کند یمانی است یا خراسانی یا صاحب نفس زکیه، تکذیب شود چرا که این شخصیت‌های مبارک ظاهر نمی‌شوند مگر پس از صیحه). به کتاب "لعلكم تهتدون" (بلکه هدایت شوید) از انتشارات انصار امام مهدی -که خداوند توفیقشان را افزون فرماید- مراجعه نمایید. 

همان‌طور که شیخ محمد سند در کتابش "فقه علائم ظهور" بر این مورد تصریح کرده است (ص ۱۵)؛ آنجا که در پی‌نوشتی بر روایت یمانی روایت شده از امام باقر (علیه السلام) می‌گوید: (و در این روایت به‌طور اجمالی چند نکته وجود دارد: اول: اینکه یمانی، علامت حتمی ظهور است، و از جمله صیحه آسمانی و اینکه در اوصاف این صیحه مطالبی ذکر شده؛ اینکه ندای جبرئیل از آسمان است که اهل زمین - هر کس به زبان خود آن را می‌شنوند، استیلا یافتن سفیانی بر شام، و همین‌طور خراسانی را مشخص می‌کند که در روایات دیگر از او به حسنی تعبییر شده است؛ و این مشخصه‌ها در این روایت راه را بر ادعا‌کنندگان این دو اسم، پیش از صیحه و ندا از آسمان، و پیش از استیلا یافتن سفیانی بر شام می‌بندد). 


 


إذن التفت: إنّ الصيحة في رمضان، وخروج اليماني- أي قيامه - في رجب. فإذا كان بعد الصيحة - أي في رجب الذي بعدها - يكون خروج اليماني بعد قيام الإمام (علیه السلام) على أساس هذا الفهم الخاطئ؛ لأنّ قيام الإمام (علیه السلام) في محرّم، وشهر رجب يأتي بعد محرّم، وهذا بيّن. 


 

توجه داشته باشیدکه صیحه در ماه رمضان است و خروج یمانی ـ‌یعنی قیامش‌ـ در رجب؛ پس اگر (یمانی) بعد از صیحه باشد ـ‌یعنی در رجبی که بعد از آن است باشد‌ـ در این صورت خروج یمانی ـ‌براساس این برداشت نادرست‌ـ بعد از قیام امام (علیه السلام) خواهد بود، زیرا قیام امام (علیه السلام) در محرم است، و ماه رجب بعد از محرم می‌آید؛ و این مطلبی واضح و روشن است. 


 


وسبحان الله بعضهم يقول: إننا مأمورون أن نكذّب رسول الإمام المهدي (علیه السلام) مهما أوتي من العلم بحسب رواية السمري ([۷])، متناسين أنّ الأئمة (علیهم السلام) بينوا أنّ الذي يأتي يُعرف بالعلم. 
[۷]- ومن ذلك البعض هو السيد كاظم الحائري في جوابه لسؤال وجه إليه، وإليك أيها القارئ الكريم نص السؤال والجواب: (إلى مكتب المرجع الديني سماحة آية الله العظمى السيد كاظم الحسيني الحائري 
سلام عيكم ورحمة الله وبركاته 
لدينا سؤال نطرحه عليكم وهو: ظهر في العراق شخص يسمى (أحمد الحسن) من أهالي البصرة يدعي أنه ابن الإمام المهدي (علیه السلام) ورسوله إلى الناس، ويأخذ البيعة للإمام (علیه السلام)، ودليله على دعواه لقاءه بالإمام (علیه السلام) وإحياء الموتى وفلق القمر، وشعاره النجمة الإسرائيلية، واتبعه بعض الناس فما ردكم عليه ؟ علماً أنه يدعو كل العلماء للمباهلة ومنهم جناب السيد. 
جمع من مقلديكم ۱/ رجب / ۱۴۲۶ هـ
الجواب
بسم الله الرحمن الرحيم
ثبت بالقطع واليقين إن الإمام (علیه السلام) أناب عنه السفراء الأربعة، الأول عثمان بن سعيد العمري، الثاني محمد بن عثمان العمري، الثالث أبو القاسم الحسين ابن روح، الرابع علي بن محمد السمري (رضوان الله عليهم)، وقبل وفاة السمري بستة أيام خرج كتاب بخط الإمام (علیه السلام) وإمضاءه يقول فيه: (أعظم الله أجر إخوانك فيك، فإنك ميت لست، وقد وقعت الغيبة التامة فلا توص إلى أحد من بعدك، ولا ظهور تقع الصيحة ويظهر السفياني ... وسيأتي من شيعتي من يدعي المشاهدة فمن ادعى المشاهدة قبل الصيحة وظهور السفياني فكذبوه ...).
كما وأفتى السيستاني بتكذيب مدعي المشاهدة للإمام المهدي (علیه السلام) في زمن الغيبة الكبرى، وإليك نص تلك الفتوى: (بسمه تعالى؛ إنّ الموقف الشرعي تجاه من يزعم اللقاء بإمام العصر أرواحنا فداه، مباشرة أو عن طريق الرؤيا في زمن الغيبة الكبرى يتمثل في عدم تصديقه فيما يدعيه وعدم الأخذ بما ينسبه إليه عليه السلام من أوامر وغيرها. بل والإنكار عليه فيما يحكيه عنه صلوات الله وسلامه عليه من الأمور المعلومة بطلانها كبعض ما ذكر أعلاه، ونحن نهيب بإخواننا المؤمنين وفقهم الله لمراضيه أن لا ينساقوا وراء مثل هذه الدعاوي ولا يساهموا في نشرها والترويج لها بأي نحو من الأنحاء وننصحهم بالتحرّز عن أصحابها وأتباعهم ما لم يتركوا هذا السبيل، ونتضرّع إلى الله تبارك وتعالى أن يعجل في فرج إمامنا صاحب العصر (علیه السلام) ويجعلنا من أنصاره وأعوانه.۲۱ رمضان ۱۴۲۲ هـ).


 

سبحان الله که برخی از آنها می‌گویند: ما با توجه به روایت سمری وظیفه داریم فرستادۀ امام مهدی (علیه السلام) را ـ‌هر وقت که بیاید‌ـ تکذیب کنیم؛([۷]) حال آنکه اینان خود را به فراموشی زده‌اند که ائمه (علیهم السلام) بیان فرموده‌اند کسی که می‌آید با علم شناخته می‌شود. 

[۷]- از جمله این افراد سید کاظم حائری در پاسخ به پرسشی که متوجه او شده است می‌باشد. متن پرسش و پاسخ تقدیم شما خواننده گرامی: (به دفتر مرجع دینی جناب آیت‌الله العظمی سید کاظم

حسینی حائری 

سلام عليكم و رحمة الله و بركاته 

پرسشی برای ما مطرح شده است که خدمت جناب عالی مطرح می‌کنیم؛ اینکه: در عراق شخصی به نام احمدالحسن از اهالی بصره ادعا می‌کند که فرزند امام مهدی (علیه السلام) و فرستاده او به‌سوی مردم است و برای امام (علیه السلام) بیعت می‌گیرد. دلیل او بر ادعایش ملاقاتش با امام ، زنده کردن مردگان و به دو نیم کردن ماه، و نمادش ستاره شش پر اسراییلی است. برخی از مردم از او پیروی کرده‌اند. پاسخ شما در مورد او چیست؟ با توجه به اینکه او همه علما را به مباهله دعوت کرده است که از جملهء آنها جناب سید (یعنی جناب‌عالی) می‌باشد؟ 

گروهی از مقلدان شما – ۱ رجب ۱۴۲۶ ه.ق 

پاسخ: 

بسم الله الرحمن الرحیم. 

به طور قطع و یقین ثابت شده است که چهار سفیر، نایب امام (علیه السلام) بوده‌اند: اول عثمان بن سعيد عمری، دوم محمد بن عثمان عمری، سوم ابوالقاسم حسین بن روح و چهارم علی بن محمد سمری (که خداوند از آنها راضی باشد)، و شش روز پیش از از وفات عمري نوشتاری به خط امام و امضایش خارج شد که در آن فرمودند: (خداوند پاداش برادرانت را درباره تو بزرگ نماید. تو در فاصله شش روز از دنیا خواهی رفت. پس، کارهای خود را انجام بده و به هیچ کس وصیت نکن که پس از تو جانشینت باشد؛ زیرا غیبت دوم کامل، واقع شد و ظهوری نخواهد بود تا صیحه زده شود و سفیانی آشکار گردد ... و کسانی که ادعای مشاهده می‌کنند به‌زودی به سراغ شیعیان من خواهند آمد. آگاه باشید! کسی که پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای مشاهده کند را تکذیبش کنید... ). 

سیستانی نیز به همین صورت فتوی به تکذیب ادعا‌کننده مشاهده امام مهدی در زمان غیبت کبری داده است. متن این فتوا تقدیم به شما: (بسمه تعالی؛ به‌درستی که موضع‌گیری شرعی در برابر کسی که گمان می‌کند امام عصر ارواحنا فداه - را در زمان غیبت کبری چه به‌طور مستقیم یا از طریق رؤیا۔ ملاقت می‌کند در عدم تصديق او در آنچه مورد ادعایش است می‌باشد و اینکه آنچه او به امام (علیه السلام) نسبت می‌دهد اوامر یا سایر موارد پذیرفته نشود؛ بلکه آنچه او از امام (سلام و صلوات خداوند بر او) حکایت می‌کند باطل است و انکار می شود، همانند مواردی که در بالا بیان شد. ما به برادران مؤمن خود (خدوند بر آنچه راضی است موفقشان بدارد) گوشزد می‌کنیم که به‌سوی چنین ادعاهایی کشیده نشوند و به‌هیچ‌وجه در انتشار و ترویج آنها به‌هر نحوی از انحا مشارکت نکنند و به آنها نصیحت می‌کنیم از همراهی و پیروی آنها تا وقتی که بر این منهج قرار دارند. دوری گزینند. از خداوند تبارک و تعالی با تضرع درخواست می‌کنیم که فرج اماممان صاحب العصر (علیه السلام) را تعجیل فرماید و ما را از انصار و اعوانش قرار دهد! ۲۱ رمضان ۱۴۲۲ ه ق).  


 


عن المفضل بن عمر قال سمعت أبا عبد الله (علیه السلام) يقول: (إنّ لصاحب هذا الأمر غيبتين: يرجع في إحداهما إلى أهله، والأخرى يقال هلك في أي وادٍ سلك. قلت: كيف نصنع إذا كان ذلك ؟ قال: إنّ ادعى مدع فاسألوه عن تلك العظائم التي يجيب فيها مثله) ([غيبة النعماني: ص۱۷۸، عنه بحار الأنوار: ج۵۲ ص۱۵۷.])


 

از مفضل بن عمر نقل شده است: شنیدم ابا‌عبد الله امام صادق (علیه السلام) می‌فرمود: (صاحب این امر دو غیبت دارد؛ در یکی از آنها به خانواده‌اش برمی‌گردد و در دومی گفته می‌شود به هلاکت رسید، و به کدام صحرا رفته است. عرض کردم: اگر اینچنین شد چه کنیم؟ فرمود: اگر مدعی، چنین ادعایی نمود از او در مورد چیزهایی که تنها کسی چون او می‌تواند پاسخ گوید بپرسید). 


 


وعن أبي الجارود، قال: قلت لأبي جعفر (علیه السلام): (إذا مضى الإمام القائم من أهل البيت فبأي شيء يعرف من يجيء بعده ؟ قال: بالهدى والإطراق وإقرار آل محمد له بالفضل ولا يسأل عن شيء بين صدفيها إلاّ أجاب) ([غيبة النعماني: ص۲۵۰، الإمامة والتبصرة: ص۱۳۷، الخصال: ص۲۰۰، بحار الأنوار: ج۲۵ ص۱۳۹.])


 

از ابی جارود نقل شده است که گفت: به ابو‌جعفر امام باقر (علیه السلام) عرض کردم: (اگر امام قائم از اهل بیت درگذرد کسی که بعد از او می‌آید با چه چیزی شناخته می‌شود؟ فرمود: با هدایت، خاموشی گزیدن و اقرار آل محمد به اینکه فضل و برتری دارد و از هیچ چیزی که در میان دو صدفش قرار دارد پرسیده نمی‌شود مگر اینکه پاسخ می‌دهد).


 


والشيخ علي الكوراني عندما سأله أحدهم في قناة سحر الفضائية عن هذه الرواية (عن أبي بكر الحضرمي، قال: دخلت أنا وأبان على أبي عبد الله (علیه السلام)، وذلك حين ظهرت الرايات السود بخراسان فقلنا ما ترى فقال: اجلسوا في بيوتكم فإذا رأيتمونا قد اجتمعنا على رجل فانهدوا إلينا بالسلاح) ([غيبة النعماني: ص۲۰۳، عنه: بحار الأنوار:ج۵۲ ص۱۳۸، معجم أحاديث الإمام المهدي (علیه السلام): ج۳ ص۴۶۵.])


 

شیخ علی کورانی هنگامی که یکی از آنها در شبکۀ ماهواره‌ای "سحر" از روایت زیر از او می‌پرسد: (ابوبکر حضرمی می‌گوید: من و ابان خدمت اباعبدالله امام صادق (علیه السلام) رسیدیم و این موضوع زمانی بود که پرچم‌های سیاه در خراسان ظاهر شده بود. عرض کردیم: نظرتان چیست؟ ایشان (علیه السلام) فرمود: در خانه‌هایتان بنشینید. آن هنگام که دیدید ما بر مردی اجتماع کردیم با سلاح به سوی ما بشتابید)


 


وقال ذلك الشخص: نحن نعلم أنّ الذي يقوم بالسيف هو الإمام أو من يمثله مباشرة، والأئمة إلى الحسن العسكري (علیه السلام) كلهم متوفّى في زمن الظهور، فالظاهر أنّه لا يكون اجتماعهم على صاحب الحق إلاّ بالرؤيا، فهل هذه الرؤى التي يراها كثير من الناس بالرسول والزهراء والأئمة (علیهم السلام)، ويقولون (علیهم السلام) فيها إنّ أحمد الحسن حق تمثل اجتماعهم (علیهم السلام) على صاحب الحق، وبالتالي يجب نصرة أحمد الحسن ؟    


 

و این شخص در ادامه می‌گوید: ما می‌دانیم کسی که با شمشیر قیام می‌کند امام یا کسی است که به‌طور مستقیم نمایندۀ او می‌باشد، و ائمه نیز تا امام حسن عسکری (علیه السلام) همگی در زمان ظهور وفات یافته‌اند؛ پس بنا به‌ظاهر، گرد آمدن ائمه (علیهم السلام) بر صاحب حق جز از طریق رؤیا نخواهد بود. آیا این رؤیا‌های رسول خدا، حضرت زهرا و ائمه (علیهم السلام) که بسیاری از مردم دیده‌اند و در این رؤیاها معصومین (علیهم السلام) می‌فرمایند که احمد الحسن حق است بیانگر گرد آمدن آنها بر صاحب حق و درنتیجه یاری دادن احمد الحسن واجب است؟ 


 


 

فأجاب الشيخ علي الكوراني: إنّ اجتماعهم، أي اجتماع بني فاطمة وهم السادة الهاشميين!! 


 

شیخ علی کورانی در پاسخ می‌گوید: "اجتماع [گردهم‌آمدن] آنها" یعنی گرد آمدن فرزندان فاطمه و منظور سادات هاشمی هستند!! 


 


سبحان الله، وكأنّ الشيخ الكوراني لا يعلم أنّ كثيراً من السادة الهاشميين لا ينصرون الإمام (علیه السلام) كما نصّت روايات على ذلك ([۸])، وهذا مثال منها فقط: 

[۸]- علماً أنّه روى ذلك في كتابه معجم أحاديث الإمام المهدي (علیه السلام) كما يأتي تخريج الرواية في الهامش الآتي. 


 

سبحان الله! گویا شیخ کورانی نمی‌داند بسیاری از سادات هاشمی، امام (علیه السلام) را یاری نمی‌کنند (آنگونه که روایات بر این مطلب دلالت دارند)([۸])‌ و روایت زیر تنها مثالی از این دست روایات است: 

[۸]- و با توجه به‌اینکه وی این مطلب را در کتاب خود "معجم احادیث امام مهدی (علیه السلام)" روایت کرده است، چنانکه آدرس روایت در پاورقی بعدی می‌آید. 


عن أبي خالد الكابلي، قال: (لما مضى علي بن الحسين (علیه السلام) دخلت على محمد بن علي الباقر (علیه السلام)، فقلت له: جعلت فداك قد عرفت انقطاعي إلى أبيك وأنسي به ووحشتي من الناس. قال: صدقت يا أبا خالد فتريد ماذا ؟ قلت: جعلت فداك لقد وصف لي أبوك صاحب هذا الأمر بصفة لو رأيته في بعض الطريق لأخذت بيده. قال: فتريد ماذا يا أبا خالد ؟ قلت: أريد أن تسميه لي حتى أعرفه باسمه. فقال: سألتني و الله يا أبا خالد عن سؤال مجهد، ولقد سألتني عن أمر ما كنت محدثاً به أحداً ولو كنت محدّثاً به أحداً لحدثتك، ولقد سألتني عن أمر لو أنّ بني فاطمة عرفوه حرصوا على أن يقطعوه بضعة بضعة) ([الغيبة للنعماني: ص ۲۹۹، عنه بحار الأنوار: ج۵۱ ص۳۱، معجم أحاديث الإمام المهدي: ج۳ ص۲۲۹.])


 

از ابوخالد کابلی روایت شده است که گفت: وقتی علی بن حسین (علیه السلام) درگذشت به‌دیدار محمد‌بن‌علی باقر (علیه السلام) رفتم. عرض کردم: فدایت شوم! شما از بریدنم از مردم، انس به پدرتان و دوری گزیدنم از مردم به‌خاطر پدرت آگاهی داری. فرمود: راست گفتی ای ابا‌خالد چه می‌خواهی؟ عرض کردم: فدایتان گردم! پدر شما صاحب این امر را به‌گونه‌ای برایم توصیف فرموده است که اگر او را در راهی ببینم (می‌شناسم و) دستش را می‌گیرم. فرمود: ای ابا‌خالد چه می‌خواهی؟ عرض کردم: می‌خواهم او را برایم نام ببری تا او را به اسم بشناسم. پس فرمودند: به خدا سوگند ـ‌ای ابا‌خالد‌ـ از من از مطلب سر به مُهری سوال کردی! از من در مورد مطلبی پرسیدی که اگر در مورد آن با کسی سخن گفته بودم حتماً با تو هم سخن می‌گفتم. دربارۀ مطلبی از من پرسیدی که اگر پسران فاطمه او را بشناسند بر او حریص می‌شوند و او را تکه تکه خواهند کرد. ([غيبت نعماني: ص۲۹۹، و از آنجا در بحار الأنوار: ج۵۱ ص۳۱، و معجم أحاديث إمام مهدي: ج۳ ص۲۲۹.])


 


وأكمل الشيخ علي الكوراني إجابته أنه لا يعتمد على ظن، فالظاهر أنّ الرؤيا بالمعصوم (علیه السلام) عند الشيخ علي الكوراني في أحسن أحوالها ظن !!! 


 

و شیخ کورانی پاسخ خود را به این صورت کامل می‌کند که او هرگز به ظن و گمان تکیه نمی‌کند؛ بنابراین در ظاهر، دیدن معصوم (علیه السلام) در رؤیا از نظر شیخ کورانی در بهترین حالت ظن و گمانی بیش نیست!!! 


 


سبحان الله، هم لا يجعلون البحث عن الحقيقة هدفهم، بل يحاولون التكذيب بأيّ طريقة حتى وإن كانوا غير مقتنعين بها !! 


 

سبحان الله! اینها تحقیق کردن دربارۀ حقیقت را هدف خود قرار نمی‌دهند، بلکه سعی در تکذیب به هر طریقی که شده باشد دارند؛ حتی اگر خودشان با آن قانع نشده باشند!! 


 


فمع أنّ قضية الإمام المهدي (علیه السلام) مرتبطة ارتباطاً وثيقاً بالرؤيا، وكما تبيّن من الرواية السابقة ([۹])، وكما صرح الإمام الرضا (علیه السلام) بذلك: 

[۹]- يعني (علیه السلام) رواية الإمام الصادق (علیه السلام) التي يقول فيها: (فإذا رأيتمونا قد اجتمعنا على رجل فانهدوا إلينا بالسلاح).


 

با وجود اینکه قضیۀ امام مهدی (علیه السلام) ارتباط تنگاتنگی با رؤیا دارد؛ همان‌طور که از روایت پیشین روشن شد([۹]) و آنگونه که امام رضا (علیه السلام) به این مطلب تصریح فرموده‌اند: 

[۹]- منظور سید (علیه السلام) روایت امام صادق (علیه السلام) است که می‌فرماید: (آن هنگام که دیدید ما بر مردی اجتماع کردیم، با سلاح به سوی ما بشتابید). 


 


فعن البيزنطي، قال: (سألت الرضا (علیه السلام) عن مسالة الرؤيا فأمسك، ثم قال (علیه السلام): (إنا لو أعطيناكم ما تريدون لكان شرّاً لكم وأخذ برقبة صاحب هذا الأمر (علیه السلام)) ([الكافي : ج۲ ص۲۲۴، قرب الإسناد: ص۳۸۰، مختصر بصائر الدرجات: ص۱۰۴.])


 

از بیزنطی نقل شده است که گفت: از امام رضا (علیه السلام) از مسئلۀ رؤیا پرسیدم. حضرت درنگی نمود و سپس فرمود: (به راستی اگر ما آنچه را که شما می‌خواهید به شما بدهیم قطعاً شرّی برایتان می‌شد و گردن صاحب این امر (علیه السلام) گرفته می‌شود). 


 


فالإمام إذاً يربط الرؤيا برقبة صاحب هذا الأمر، ومع ذلك يحاولون بكل طريقة إهمال هذا الدليل الملكوتي العظيم، وهو الرؤيا والتي صدقها واعتمدها القرآن والرسول والأئمة (علیهم السلام)، وفي القرآن: 


 

بنابراین امام رؤیا را به گردن صاحب این امر مربوط می‌فرماید ولی با این وجود آنها سعی می‌کنند به هر طریقی که می‌شود این دلیل ملکوتی عظیم را نادیده بگیرند ـ‌یعنی رؤیا را‌ـ؛ همان دلیلی که قرآن، رسول خدا و ائمه (علیهم السلام) تصدیق و بر آن اعتماد می‌کنند. در قرآن آمده است:


 


- ﴿وَقَالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرَى سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعَ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي رُؤْيايَ إِنْ كُنْتُمْ لِلرُّؤْيا تَعْبُرُونَ﴾([يوسف: ۴۳.])


 

- ﴿و پادشاه گفت: در خواب هفت گاو فربه را ديده‌ام که آنها را هفت گاو لاغر می‌خورند و هفت خوشۀ سبز ديدم و هفت خوشۀ خشک دیگر. ای خاصان من، مرا از خوابم آگاه کنید، اگر تعبير خواب می‌دانيد﴾([يوسف: ۴۳.])


 


- و﴿ يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنَا فِي سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ لَعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ﴾([يوسف: ۴۶.])


 

- و﴿يوسف، ای مرد راست‌گوی! برای ما تعبير کن که هفت گاو فَربه را هفت گاو لاغر می‌خورند، و هفت خوشۀ سبز باشد و هفت خوشۀ خشک دیگر، تا من نزد مردم بازگردم، باشد که آگاه گردند﴾([يوسف: ۴۶.])


 


- و﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ﴾([الصافات: ۱۰۲.])


 

- و﴿چون با پدر به جايی رسيد که بايد به کار بپردازند، گفت: ای پسرکم، در خواب ديده‌ام که تو را ذبح می‌کنم. بنگر چه می‌انديشی. گفت: ای پدر، به هر چه مأمور شده‌ای عمل کن، که اگر خدا بخواهد مرا از صابران خواهی يافت﴾([الصافات: ۱۰۲.])


 


- و﴿وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانِ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْراً وَقَالَ الْآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزاً تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ﴾([يوسف: ۳۶.])


 

- و﴿و دو جوان نيز با او به زندان افتادند. يکی از آن دو گفت: در خواب، خود را ديدم که انگور می‌فشارم. ديگری گفت: خود را ديدم که نان بر سر نهاده، می‌برم و پرندگان از آن می‌خورند؛ ما را از تعبير آن آگاه کن، که من تو را از نيکوکاران می‌بينيم﴾([يوسف: ۳۶.])


 


- و﴿وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَاناً كَبِيراً﴾([الإسراء: ۶۰.])


 

- و﴿و آنگاه که تو را گفتيم: پروردگارت بر همۀ مردم احاطه دارد و آنچه در رؤیا به تو نشان داديم و آن درخت ملعون که در قرآن آمده است چيزی جز آزمايشی برای مردم نبود. ما مردم را می‌ترسانيم ولی جز بر طغیان و سرکشیِ بزرگ آنان نمی‌افزاید﴾([الإسراء: ۶۰.])


 


والله سبحانه وتعالى يمدح الأنبياء والصالحين لتصديقهم الرؤيا: 


 

خداوند سبحان و متعال، انبیا و صالحانی که رؤیا را تصدیق می‌کنند مدح می‌فرماید: 


 


- ﴿وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ ۞ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ﴾([الصافات: ۱۰۴-۱۰۵.])


 

- ﴿و ما ندايش داديم: ای ابراهيم! ۞ تو رؤیا را تصدیق کردی و ما اینچنین نيکوکاران را پاداش می‌دهيم﴾([الصافات: ۱۰۴-۱۰۵.])


 


- ﴿وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا﴾([التحريم: ۱۲.])


 

- ﴿و مريم دختر عمران را که شرمگاه خويش را از زنا نگه داشت و ما از روح خود در آن دميديم و او کلمات پروردگارش را تصديق نمود﴾([التحريم: ۱۲.])


 


- و﴿يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ﴾([يوسف: ۴۶.])


 

- و﴿يوسف، ای مرد راست‌گوی!([يوسف: ۴۶.])


 


ويذم من كذّبها وسمّاها أضغاث أحلام: ﴿قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلامٍ وَمَا نَحْنُ بِتَأْوِيلِ الْأَحْلامِ بِعَالِمِينَ﴾([يوسف: ۴۴.])


 

و کسی که رؤیا را تکذیب می‌کند و آن را خواب‌های پریشان می‌نامد مذمّت می‌فرماید : ﴿گفتند: اينها خواب‌های آشفته است و ما را به تعبير اين خواب‌ها آگاهی نيست﴾([يوسف: ۴۴.])


 


والله سبحانه وتعالى شهد للمؤمنين وعرض نفسه شاهداً للذين كفروا برسالات الرسل، ومن خير الطرق التي يعرفها الناس لشهادة الله سبحانه وتعالى هي الرؤيا: 


 

و خداوند سبحان و متعال برای مؤمنان شهادت می‌دهد و خود را برای کسانی که به رسالت‌های فرستادگان کافر شده‌اند به عنوان شاهد عرضه می‌فرماید؛ و از بهترین راه‌هایی که مردم برای شهادت خداوند سبحان و متعال می‌شناسند همان رؤیا است: 


 


- ﴿وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَبِرَسُولِي قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ﴾([المائدة: ۱۱۱.])


 

- ﴿و آن هنگام که به حواريّون وحی کردم: به من و به فرستادۀ من ايمان بياوريد. گفتند: ايمان آورديم، گواه باش که ما تسليم ‌شدگانیم﴾ ([المائدة: ۱۱۱.])


 


- ﴿قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ﴾([الأنعام: ۱۹.])


 

- ﴿بگو: شهادت چه کسی از هر شهادتی بزرگ‌تر است؟ بگو: خدا ميان من و شما شاهد است﴾([الأنعام: ۱۹.])


 


- ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ﴾([الرعد: ۴۳.])


 

- ﴿و کافران می‌گويند تو پيامبر نيستی. بگو: خدا برای شهادت ميان من و شما کافی است﴾([الرعد: ۴۳.])


 


- ﴿أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً هُوَ أَعْلَمُ بِمَا تُفِيضُونَ فِيهِ كَفَى بِهِ شَهِيداً بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ﴾([الأحقاف: ۸.])


 

- ﴿يا می‌گويند: اين کتاب دروغی است که خود بافته است. بگو: اگر من آن را چون دروغی به هم بافته باشم، شما نمی‌توانيد خشم خدا را از من بازداريد. خدا از آن طعن‌ها که به آن می‌زنيد آگاه‌تر است و شهادت او ميان من و شما کافی است و او است آمرزندۀ مهربان﴾([الأحقاف: ۸.])


 


- ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيراً بَصِيراً﴾([الإسراء: ۹۶.])


 

- ﴿بگو خداوند به عنوان شاهد و گواه ميان من و شما کافی است؛ زيرا او به بندگانش آگاه و بينا است﴾([الإسراء: ۹۶.])