Logo

آیا وصیت رسول خدا ص به صاحب حق، یمانی و قائم آل محمد ع کافی نیست؟…


فهل وصية رسول الله وهي ذخر محمد صلى الله عليه وآله وآل محمد عليهم السلام بصاحب الحق اليماني وقائم آل محمد لا تكفي ؟ وهل العلم والمعرفة لا تكفي ؟ وهل الانفراد من بين كل أهل الأرض برفع راية حاكمية الله لا تكفي ؟ 


 

آیا وصیت رسول خدا ص به صاحب حق، یمانی و قائم آل محمد ع کافی نیست؟ همان وصیتی ‌که ذخیرۀ به‌جامانده از محمد ص و آل محمد ع است‌. آیا علم و معرفت کافی نیست؟ آیا این یگانگی در میان تمامیِ اهل زمین در برپاداشتن پرچم حاکمیت خدا کفایت نمی‌کند؟ 


 


 

هذا الانفراد أليس آية من الله واضحة وضوح الشمس بعد أن أقر فقهاء الضلال حاكمية الناس وتخلوا عن حاكميه الله لم يبقى من يرفع راية حاكمية الله غير صاحب الحق وهذا الانفراد يرفع كل لبس او شبهة عن طالب الحق لان الأرض لا تخلو من الحق والحق في حاكمية الله. ألم نقدم اليوم ما قدم الحسين عليه السلام في كربلاء من رؤى وكشوفات كدليل تشخيص لصاحب الحق ؟ 


 

آیا همین یگانه‌بودن، نشانه‌ای واضح و روشن ـ‌ همچون روشنایی خورشید میانِ روز ‌ـ از طرف خداوند محسوب نمی‌شود؟ آن‌هم پس از اینکه علمای گمراه به حاکمیت مردم اقرار کردند و از حاکمیت خدا سر باز زدند و اینکه غیر از صاحب حق کسی باقی نمانده است تا پرچم حاکمیت خدا را برافرازد! همین یکتا‌بودن که هرگونه ابهام یا شبهه‌ای را از کسی که جویای حق و حقیقت است برطرف میسازد؛ چراکه زمین، هرگز از حق خالی نمی‌شود و حق تنها در حاکمیت خداوند است.


 


 

آلا يكفي تواتر آلاف الرؤى لأناس من بلدان مختلفة بالأنبياء والأوصياء وبمحمد صلى الله عليه وآله وآل محمد عليهم السلام وهم يحثون الناس على نصرة صاحب الحق اليماني وقائم آل محمد ؟ ألا يكفي تواتر رؤى المؤمنين والمؤمنات بالله وباليوم الآخر ؟ 


 

آیا ما امروز آنچه را که حسین ع در کربلا از رؤیا و مکاشفه به‌عنوان دلیلی برای تشخیص صاحب حق آورده بود تقدیم نکردیم؟! آیا وجود هزاران رؤیا که توسط مردمِ سرزمین‌های مختلف دیده شده‌اند و در این رؤیاها پیامبران، اوصیا(، حضرت محمد ص و آل محمد ع آن‌ها را به یاری صاحب حق، یمانی و قائم آل محمد ع تشویق می‌کنند کافی نیست؟ آیا همین «تواتر» (بسیار و پشت‌سر‌هم تکرار‌شدن) رؤیاهای مردان و زنان مؤمن به خدا و روز بازپسین کافی نیست؟


 


 

هل يعقل أيها الناس أنكم سلمتم قيادكم الى مسوخ شيطانية إلى درجة أنهم عندما يسخرون من الرؤى والكشوفات ويسمونها أحلاما ويسفهونها تتبعونهم دون أن تلتفتوا إلى أن الرؤى والكشوفات هي كلمات الله ووحي الله سبحانه وتعالى إلى عباده !


 

ای مردم! آیا این عاقلانه است که شما سکان زمامداری خود را به مسخ‌شدههای شیطانی سپرده‌اید؟ تا آنجا که از این عده‌ای که رؤیاها و مکاشفه‌ها را مسخره می‌کنند، خواب‌های پریشان می‌نامند و سفیهانه توصیفشان می‌کنند، پیروی می‌کنید، بی‌آنکه توجه داشته باشید که رؤیاها و مکاشفات، کلمات خدا و وحی خداوند سبحان‌و‌‌متعال به بندگانش است!


 


ألم تقرؤوا القران وتتفكروا في قصة يوسف عليه السلام وكيف اعتبر يعقوب عليه السلام وهو نبي وفي القران وهو كتاب الله أن رؤيا يوسف عليه السلام دليل تشخيص لمصداق خليفة الله وهو يوسف عليه السلام وحذر يوسف من قص رؤياه على إخوته لأنه سيشخصونه بهذه الرؤيا وبالتالي يمكن أن يقع له ما وقع لهابيل (قَالَ يَا بُنَيَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيْداً إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِينٌ)[يوسف:٥] 
 

آیا قرآن را نمی‌خوانید و در داستان یوسف ع اندیشه نمی‌کنید که چگونه یعقوب( ـ‌پیامبر خدا‌ـ در قرآن ـ‌کتاب خدا‌ـ رؤیای یوسف را دلیل تشخیص مصداق خلیفۀ خدا شمرده و یوسف را از بازگو‌کردن رؤیایش برای برادران خود بر حذر داشته است؟ چراکه آن‌ها با همین رؤیا او را خواهند شناخت و در نهایت آنچه برای هابیل اتفاق افتاد می‌تواند برای او نیز تکرار گردد: (یعقوب گفت: ای فرزند کوچکم! رؤیایت را براى برادرانت حكايت مكن كه براى تو نيرنگى مىانديشند؛ زيرا شيطان براى آدمى، دشمنى است آشكار).


 


 

أليس هذا إقرارا قرآنيا واضحا بحجية الرؤيا في تشخيص مصداق خليفة الله في أرضه ألم يعتمد يوسف على رؤيا فرعون في تدبير اقتصاد دولة مصر وتوفير قوت الناس ألم يعرض الله نفسه كشاهد يبين خليفته في أرضه بالرؤيا والكشف التي هي طرق الوحي ؟


 

آیا این اعتراف قرآنیِ روشنی مبنی بر حجت‌بودن رؤیا برای تشخیص مصداق جانشین خدا در زمینش نیست؟ آیا یوسف، در مدیریت اقتصاد حکومت مصر و فراهم‌نمودن خورد‌و‌خوراک مردم به رؤیای فرعون اعتماد نمی‌کند؟! آیا خداوند، خودش را به‌عنوان شاهدی که با رؤیا و مکاشفه، جانشینش را در زمینش معرفی می‌کند عرضه نمی‌دارد؟ همان رؤیا و مکاشفه‌ای که راهی برای وحی الهی است.


 


(قُلْ كَفَى بِاللّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيراً بَصِيراً)[الأسراء:٩٦] 
(هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً)[الفتح:٢٨]
وإلا فكيف يشهد الله وكيف يكلم الله عباده كافرهم ومؤمنهم ويشهد لهم ؟ ألم يشهد للحواريين الذين نصروا عيسى عليه السلام ؟


 

 (بگو: خدا به‌عنوان گواه میان من و شما کافی است؛ که او همواره به حال بندگانش آگاهِ بیناست).

 (او همان كسى است كه فرستادۀ خود را با هدايت و آيين درست روانه ساخت، تا آن را بر تمام اديان پيروز گرداند و تنها خدا به‌عنوان گواه کافی است).

در غیر این صورت چگونه خداوند گواهی می‌دهد؟ و چگونه با بندگان خود ـ‌چه کافر و چه مؤمن‌ـ سخن می‌گوید و برایشان شهادت می‌دهد؟ آیا برای حواریون ـ‌که عیسی ع را یاری دادند‌ـ گواهی نمی‌دهد؟


 


(وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُواْ بِي وَبِرَسُولِي قَالُوَاْ آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ)[المائدة:١١١] 
ألم يعرض الله نفسه وملائكته وأوليائه كشهود بالرؤيا والكشف لصاحب الحق وخليفة الله في أرضه ؟
 

 (و آن هنگام كه به حواريون وحى كردم به من و فرستادهام ايمان آوريد، گفتند: ايمان آورديم و گواه باش كه ما از تسلیم‌شدگانیم).

آیا خداوند، خودش، فرشتگانش و اولیایش را به‌عنوان گواهانی ـ‌در رؤیا و مکاشفه‌ـ برای صاحب حق و خلیفۀ خدا در زمینش عرضه نمی‌فرماید؟


 


 

(لَّـكِنِ اللّهُ يَشْهَدُ بِمَا أَنزَلَ إِلَيْكَ أَنزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَالْمَلآئِكَةُ يَشْهَدُونَ وَكَفَى بِاللّهِ شَهِيداً)[النساء:١٦٦] 
(وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ)[الرعد:٤٣] 
 

 (ليكن خدا به آنچه بر تو نازل كرده است گواهى مىدهد. آن را به علم خويش فرو فرستاده است؛ و فرشتگان [نيز] گواهى مىدهند در‌حالی‌که خدا به‌عنوان گواه کافی است).

 (و آنان كه كافر شدند مىگويند: «تو فرستاده نيستى». بگو: خدا به‌عنوان گواه میان من و شما كافى است، و آن‌کس كه علم كتاب نزدش است).


 


 

إذن أيها الناس تَعَقَّلوا ولا تسمحوا لأحد أن يستخفكم حتى يضعكم في مصاف من كذبوا الرسل وخلفاء الله في أرضه وقالوا عن وحي الله بالرؤى والكشف بانه أضغاث أحلام فقص الله قولهم الخبيث الذي يكرره السفهاء اليوم دون تدبر (بَلْ قَالُواْ أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الأَوَّلُونَ)[الأنبياء:٥] 


 

بنابراین ای مردم! به خوبی بیندیشید و به هیچ‌کس اجازه ندهید شما را خوار و سبک بشمارد؛ تا جایی که شما را در صف کسانی قرار دهد که فرستادگان و خلفای خداوند در زمینش را تکذیب نموده‌اند و دربارۀ وحی خدا از طریق رؤیا و مکاشفه گفتند: «خواب‌هایی است پریشان». خداوند، سخن پلید آنان را که امروز بی‌خردان، ‌بی‌هیچ تفکر و تدبری تکرار می‌کنند، این‌چنین حکایت می‌فرماید: (بلكه گفتند: خواب‌هايی است آشفته! بلکه اصلاً آن را به‌دروغ به خدا نسبت داده است؛ نه، بلکه او يک شاعر است؛ پس بايد معجزه‌ای براي ما بياورد همان‌گونه که پيشينیان [با معجزات] فرستاده شدند).


 


أيها الناس لا يخدعكم فقهاء الضلال وأعوانهم إقرؤوا إبحثوا دققوا تعلموا واعرفوا الحقيقة بأنفسكم لا تتكلوا على احد ليقرر لكم آخرتكم فتندموا غدا حيث لا ينفعكم الندم (وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا ) [الأحزاب:٦٧]
 

ای مردم! علمای گمراه و پیروانشان شما را فریب ندهند. خودتان بخوانید، جست‌وجو کنید، دقت کـنید، بـیاموزید و خودتان حقيقت را بـيابـيد. به هیچ‌کسی تکیه نکـنید تا برای آخرت شما تصمیم بگیرد؛ که فردا پشیـمان خواهید شد در‌حالی‌که پشیمانی سودی نخواهد داشت: (و می‌گویند: پروردگارا! ما تنها از آقایان و بزرگان خود اطاعت کردیم؛ پس آن‌ها ما را گمراه کردند).
 


هذه نصيحتي لكم ووالله إنها نصيحة مشفق عليكم رحيم بكم فتدبروها وتبينوا الراعي من الذئاب تفكروا وتبينوا على أي خط وأي منهج كان الحسين عليه السلام وعلى أي خط وأي منهج كان أعداؤه الذين قاتلوا الحسين عليه السلام كانوا على خط حاكمية الناس وكانوا يقولون بحاكمية الناس أما الحسين عليه السلام فكان على الخط الإلهي رغم قلة سالكيه خط حاكمية الله 


 

این نصیحت من برای شماست؛ و به خدا سوگند، نصیحت کسی است که دلسوز شماست، مهربان به شماست. پس در آن نیک بیندیشید و دقت کنید و چوپان را از گرگ‌ها تشخیص دهید. بیندیشید و تشخیص بدهید که حسین( بر چه مسیر و راه و روشی بود و دشمنان حسین ع ـ‌که با وی به مبارزه برخاستند‌ـ چه مسیر و راه و روشی در پیش گرفته بودند. آنان بر مسیر حاکمیت مردم و معتقد به حاکمیت مردم بودند، اما حسین( بر مسیر الهی بود، علی‌رغم اینکه رهروان این راه ـ‌یعنی حاکمیت خدا‌ـ اندک بودند.


 


 

ومن المؤسف اليوم ان نجد الناس مضللين إلى درجة أنهم يسيرون ويؤيدون خط قتلة الحسين ثم يدعون أنهم يشايعون الحسين ويذهبون لزيارة الحسين ويحيون شعائر صورية لا قيمة لها إذا فرّغت من الهدف وهو إحياء الأمر الذي ثار لأجله الحسين عليه السلام أي حاكمية الله. 


 

جای تأسف دارد که امروز مردم را تا این اندازه گمراه می‌بینیم که بر مسیر و روش قاتلان حسین( حرکت و آن را تأیید می‌کنند؛ سپس مدعی می‌شوند حسین( را همراهی می‌کنند، به زیارت حسین( می‌روند و شعائری ظاهری را زنده نگاه می‌دارند که اگر از هدف خالی باشد ارزشی نخواهد داشت؛ یعنی خالی‌بودن از زنده‌‌نگاه‌‌داشتن آنچه حسین( برایش جان داد؛ یعنی همان حاکمیت خدا.


 


 

فما بالك وهم اليوم يقيمون الشعائر الحسينية حاملين راية أعدائه وهي حاكمية الناس ومن ثم تكون النتيجة تحريف هدف الثورة الحسينية وجعل الحسين عليه السلام زورا وبهتانا مؤيدا وناصرا لحاكمية الناس أو خط الشورى والانتخابات وما أنتجه هذا الخط الباطل من أمثال يزيد. 


 

چگونه ممکن است آن‌ها شعائر حسینی را بر ‌پا بدارند در حالی که پرچم دشمنان او ـ‌یعنی حاکمیت مردم‌ـ را بر دوش می‌کشند که نتیجه ـ‌در نهایت‌ـ به تحریف هدف انقلاب حسینی منجر خواهد شد و اینکه حسین ع ـ‌با دروغ و بهتان‌ـ تأیید و یاری‌کنندۀ حاکمیت مردم یا جبهۀ شورا و انتخابات و نتایجی که این جبهۀ باطل ـ‌از امثال یزید‌ـ به بار نشانده است نشان داده خواهد شد.


 


 

انه لأمر مؤلم أن ينجح فقهاء الضلال اليوم بتغييب وعي الناس إلى درجة أنّا نرى المقلدين المجهلين المضللين يحملون راية حاكمية الناس ومن ثم يذهبون إلى زيارة الحسين عليه السلام الذي ذبح لأجل نقض حاكمية الناس وإقامة حاكمية الله. 


 

به‌راستی این وضعیتی است دردآور که امروز فقهای گمراهی، موفق به دور‌کردن بیداری و هوشیاری از مردم تا آن درجه‌ای شده‌اند که مردم را این‌چنین می‌بینیم که تبدیل به مقلدانی نادان و گمراه شده‌اند که پرچم حاکمیت مردم را به دوش می‌کشند و سپس به زیارت حسین ع می‌روند؛ همان حسینی که در راستای باطل‌ساختن حاکمیت مردم و برپاداشتن حاکمیت خداوند سر بریده شد!