Logo

آیا انسان می‌تواند تا به این حد در تناقض گرفتار شود که پرچم مقتول را بر زمین بیندازد و زیر پاهای خود لگدمال کند و پرچم قاتل را بر دوش بگیرد…

هل يمكن أن يكون الإنسان متناقضا إلى درجة انه يرمي راية المقتول أرضا ويطؤها بقدمه ويحمل راية القاتل ثم يذهب بها ويقف على قبر المقتول ويترحم عليه ويلعن القاتل ؟ ثم لو شئنا تصنيف هكذا إنسان فعلى من سنحسبه ؟ هل سنقول هو مع القاتل وضد المقتول لأنه يحمل راية القاتل ويهين راية المقتول , أم نقول هو مع المقتول وضد القاتل لأنه يترحم على المقتول ويلعن القاتل ؟ 


 

آیا انسان می‌تواند تا به این حد در تناقض گرفتار شود که پرچم مقتول را بر زمین بیندازد و زیر پاهای خود لگدمال کند و پرچم قاتل را بر دوش بگیرد، سپس این پرچم را با خود ببرد و بر قبر مقتول بایستد و بر وی رحمت بفرستد و قاتل را لعنت کند؟! حال اگر بخواهیم ‌چنین انسانی را در دسته‌ای جای دهیم او را در زمرۀ چه کسانی قرار خواهیم داد؟ آیا خواهیم گفت او همراه قاتل علیه مقتول است چراکه پرچم قاتل را به دوش می‌گیرد و پرچم مقتول را خوار و زبون می‌سازد؟! یا می‌گوییم او با مقتول و علیه قاتل است زیرا بر مقتول رحمت می‌فرستد و قاتل را لعنت می‌کند؟!


 


 

يا أولي الألباب يا عقلاء تدبروا... حاكمية الناس ويزيد شيء واحد, حاكميه الناس ويزيد شيء واحد , وحاكمية الله والحسين شيء واحد أيضا فمن يحمل راية حاكميه الناس ويؤمن بها ويعمل بها هو حتما وقطعا مع يزيد وهو يزيدي حتى النخاع ولو زار الحسين كل يوم ولو قضى حياته وهو يبكي على مصاب الحسين عليه السلام. 


 

ای خردمندان! ای عاقلان! به خوبی بیندیشید. حاکمیت مردم و یزید یکسان است. حاکمیت مردم و یزید یکسان است، و حاکمیت خدا و حسین ع نیز یکسان است؛ پس هر‌کس پرچم حاکمیت مردم را به دوش گیرد و به آن ایمان آوَرَد و به آن عمل کند حتماً و قطعاً با یزید و تا مغز استخوانش یزیدی است، حتی اگر هر روز حسین را زیارت کند و زندگی‌اش را در حال گریه بر مصیبت حسین ع به پایان برساند. 


 


 

لا يمكن بأي حال من الأحوال فصل الحسين عليه السلام عن ثورته المباركة وهدفها المبارك وهو إقامة حاكمية الله في أرضه وفقهاء الضلال عندما أفتوا اليوم بوجوب الشورى والانتخابات وإنها سبيل شرعي للحكم وعندما أفتوا بشرعية الحكومات المترشحة عن الشورى والانتخابات فهم حتما يزيديون حتى النخاع 


 

به هیچ ترتیبی ممکن نیست که حسین( را از قیام و هدف مبارکش ـ‌یعنی برپاداشتن حاکمیت خدا بر زمینش‌ـ جدا نمود. فقهای گمراهی ـ‌که امروز‌ـ به واجب‌‌بودن شورا و انتخابات فتوا می‌دهند و اینکه انتخابات راه و روشی شرعی برای حکومت است و اینکه به شرعی‌‌بودن حکومت‌های منشعب‌شده از شورا و انتخابات فتوا می‌دهند حتماً و قطعاً تا مغز استخوان یزیدی هستند. 


 


 

وإذا كان إغفال تصنيفهم كيزيديين جريمة فان تصنيفهم على أنهم حسينيون هو أكبر جريمة ترتكب بحق الحسين عليه السلام وبحق ثورته المباركة وهدفها وهو نقض حاكمية الناس وتحقيق حاكمية الله في أرضه. لأن هذا التصنيف الظالم الجائر الذي يخالف أبسط معايير الإدراك عند الإنسان يهدف لقتل الحسين الذي فشل يزيد لعنه الله في قتله. 


 

اگر دسته‌بندی آن‌ها به‌عنوان یزیدی جرم تلقی شود، قرار‌دادن آن‌ها در گروه حسینی‌ها جرمی است بس بزرگ‌تر در حق حسین ع و در حق قیام مبارکش و هدف از این قیام مبارک! یعنی از بُن‌برکندن حاکمیت مردم و پیاده‌کردن حاکمیت خدا در زمینش؛ چراکه چنین دسته‌بندی ستمکارانۀ ظالمانه‌ای که با ساده‌ترین ملاک‌های درک انسانی در تضاد است هدفی جز به‌قتل‌رساندن حسینی ع که یزید (لعنه‌الله) در به‌قتل‌رساندنش ناکام ماند در پِی نخواهد داشت؛


 


 

بل إن الحسين في المواجهة الأولى التي استشهد فيها استطاع أن يحقق الكثير لحاكمية الله وقد تمكنت دماء الحسين عليه السلام من إبقاء وإنشاء الأمة الإسلامية الحقيقية الأمة الحسينية المحمدية التي تؤمن بحاكمية الله وتكفر بحاكمية الناس. 


 

بلکه حسین ع در رویارویی نخستینی که در آن به «رستگاریِ شهادت» نایل آمد توانست بسیاری [از مؤلفه‌ها] را برای حاکمیت خدا محقق نماید و خون‌ حسین ع امکانِ باقی‌ماندن و شکل‌گرفتن امت اسلامی حقیقی را فراهم ساخت؛ همان امت حسینیِ محمدی که به حاکمیت خدا ایمان دارد و به حاکمیت مردم، کفر می‌ورزد! این امت در طول تاریخ «رافضی» نامیده شدند، چراکه در طول بیش از هزار سال، حاکمیت مردم را نپذیرفتند.


 


 

وقد سموا على طول الخط بالرافضة لأنهم رفضوا حاكمية الناس طوال أكثر من ألف عام وهذه الأمة المباركة تتحمل من الطواغيت آلام حمل راية حاكمية الله ولكن للأسف اليوم تمكن إبليس بواسطة فقهاء الضلال من حرف الخلف من هذه الأمة عن دين سلفهم ومن سبقوهم من صالح هذه الأمة ممن كانوا يقرون حاكميه الله.


 

این امت مبارک درد و رنج‌های بسیاری را در راه به‌‌دوش‌کشیدن پرچم حاکمیت خدا از ناحیۀ طاغوتیان متحمل شده‌اند؛ لیکن امروز متأسفانه ابلیس توانسته است به‌واسطۀ فقهای گمراهی، نسل‌های امروزی را برخلاف نسل‌های نیکوکار پیشین خود که به حاکمیت خدا اعتراف می‌کردند به انحراف بکشاند.


 


(فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيّاً)[مریم:٥٩]


 

(آنگاه پس از آنان جانشينانى به‌جای ماندند كه نماز را تباه ساخته، از هوس‌ها پيروى كردند، و به‌زودی [سزاى] گمراهى را خواهند ديد).


 


اليوم تمكن إبليس أخزاه الله من اختراق هذه الأمة الحسينية المحمدية بجنده من فقهاء الضلال الذين تسللوا إلى مواضع القيادة فيها وحققوا اليوم لإبليس هدفه بإضلال الأمة التي كانت تقر حاكمية الله طوال أكثر من ألف عام وجعلوها تقر حاكمية الناس وتنقض حاكمية الله. 


 

امروز ابلیس ـ‌که خداوند خوارش گرداند‌ـ توانسته است در این امت حسینی و محمدی به‌واسطۀ سربازان خود ـ‌فقهای گمراهی‌ـ رخنه نماید؛ فُقَهایی که جایگاه‌های ریاست و رهبری این امت را به اشغال خود در آورده‌اند و با گمراه‌کردن امتی که در طول بیش از هزار سال به حاکمیت خدا اقرار داشته‌اند و کشاندن آن‌ها به اقرار به حاکمیت مردم و نقض حاکمیت خدا، هدف ابلیس را پیاده ساخته‌اند.


 


 

إن المصيبة التي نحن فيها اليوم هي أن قضية الحسين قد اختطفها حاملوا راية قتلة الحسين بالذات وأمسى اليوم المتحدث باسم الحسين هم قتلة الحسين وحاملو الراية التي قاتلت الحسين عليه السلام قبل أكثر من ألف عام وقتل الحسين عليه السلام وهو يجاهدها ويبين بطلانها وبطلان من أسسها بل هي الراية التي قاتلها علي عليه السلام وهي التي أبعدت عليا وجعلته مقعدا في داره قرابة خمسة وعشرين عاما بل وهي الراية التي قاتلها محمد صلى الله عليه وآله وكل من سبقه من الأنبياء والأوصياء إنها راية حاكميه الناس راية الأنا أو نحن أو السقيفة والشورى أو الانتخابات أو ما يريد الناس والتي هي قابلت دائما ما يريد هو أو رايته هو سبحانه راية حاكمية الله أو البيعة لله أو الراية التي حملها الأنبياء والأوصياء وسيحملونها إلى يوم القيامة. 


 

مصیبتی که امروز ما گرفتارش هستیم این است: همان کسانی قضیۀ حسین را در اختیار خود گرفته‌اند که پرچم قاتلانِ حسین را برافراشته‌اند. امروز وضعیت به صورتی شده است که سخنگویان به اسم حسین ع همان قاتلان حسین ع و بر دوش‌کِشندگان همان پرچمی هستند که بیش از هزار سال پیش با حسین ع جنگید و حسین ع در حالی کشته شد که با همین پرچم مبارزه و باطل‌بودن آن و بنیان‌گذارانش را هویدا می‌کرد؛ بلکه این پرچم همان پرچمی است که علی ع با آن جنگید؛ همان پرچمی که علی ع را از خلافت الهی دور ساخت و وی را نزدیک به بیست‌وپنج سال در خانۀ خود خانه‌نشین کرد. حتی این پرچم همان پرچمی است که محمد ص و تمامی پیامبران و اوصیای پیش از وی با آن جنگیده بودند. این پرچم همان پرچم حاکمیت مردم است. پرچم «من»، پرچم «ما»، پرچم سقیفه و شورا یا پرچم انتخابات یا هر‌چیز دیگری که مردم خواستارش هستند؛ همانی که همواره در برابر آنچه او سبحان‌و‌متعال می‌خواهد قرار گرفته است؛ در برابر پرچم او، سبحان، پرچم حاکمیت خدا، پرچم «البیعة لله» (بیعت از آنِ خداست) یا همان پرچمی که پیامبران و اوصیا آن را به دوش کشیده‌اند و تا روز قیامت به دوش خواهند کشید.


 


 

إن هذه المصيبة التي نحن فيها اليوم وهي اختطاف الثورة الحسينية من قبل أعدائها جعلت من الحتمي ضمن الخطة الإلهية إعادة ملحمة كربلاء من جديد لتراق دماء حسينية طاهرة فتكون سببا في إحياء هدف الثورة الحسينية من جديد وهو حاكمية الله فتفشل خطة إبليس لعنه الله وجنده من فقهاء الضلال أخزاهم الله فكانت مشيئة الله وكان ما حدث في محرم الحرام. 


 

این مصیبتی که امروز گرفتارش هستیم، به‌‌یغما‌‌بردن انقلاب حسینی توسط دشمنانش است؛ مصیبتی که ضمن چهارچوب نقشۀ الهی، تکرار حماسۀ نوین کربلا را در دایرۀ حتمیات قرار داده است تا خون‌های پاک حسینی ریخته شود و ـ‌در نهایت‌ـ وسیله‌ای گردد برای زنده‌‌نگاه‌داشتن دوبارۀ هدف انقلاب حسینی که همان حاکمیت خداوند است. در نتیجه نقشۀ ابلیس ـ‌خدا لعنتش کند‌ـ و سربازانش یعنی فقهای گمراهی ـ‌خدا رسوایشان بدارد‌ـ به شکست و ناکامی خواهد انجامید. این خواستۀ خداست و همان است که در محرم الحرام اتفاق افتاد.


 


 

وها هي الحقيقة تظهر جلية وتعلو وترتفع يوما بعد يوم ليراها كل الناس رغم كل حملات التضليل وتغييب الحقيقة التي مارسها فقهاء الضلال وأذنابهم 


 

اکنون این واقعیتی است که به‌روشنی آشکار شده و روزبه‌روز آشکارتر و مشخص‌تر می‌شود تا همۀ مردم ـ‌به‌رغم تمامی این حمله‌های گمراه‌کننده و پنهان‌‌کردن حقیقت توسط فقهای گمراهی و پیروانشان‌ـ آن را نظاره‌گر باشند.


 


 

الحمد لله الذي أخزى إبليس وجنده من فقهاء الضلال وخيب فعلهم ببقية طاهرة قبضوا على دينهم ودين سلفهم من شيعة محمد وآل محمد عليهم السلام كما يقبض على جمر الغضى فتحملوا ثقل وألم حمل هذه الرسالة الإلهية رغم قلة الناصر وكثرة العدو واستكلابه عليهم 


 

سپاس و ستایش تنها از آنِ خداوندی است که ابلیس و سربازانش ـ‌فقهای گمراهی‌ـ را خوار و رسوا نمود و عملکردشان را توسط این عدۀ باقی‌ماندۀ پاک و طاهر بی‌ثمر گرداند؛ همان عده‌ای که دین خود و دین شیعۀ محمد و آل محمد ع پیش از خود را در مشت خود گرفتند درست مانند پاره‌ای اخگر سوزان که در دست گرفته می‌شود. همان کسانی که سنگینی و درد و رنج به‌دوش‌کِشیدن این رسالت الهی را ـ‌با وجود اندک بودن یاور، بسیار‌بودن دشمن و حمله‌ور شدن دشمن به آنان همچون سگ‌های هار‌ـ تحمل نمودند.


 


 

سلام لأنصار الإمام المهدي الذين صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً , 


 

سلام بر انصار امام مهدی؛ سلام بر کسانی که به آنچه با خدا بر آن عهد بسته بودن صادقانه وفا كردند؛ برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آن‌ها در انتظارند و هرگز هیچ تبديل و تغییری نكردند.