Logo

23 ذوالقعدة 1427 هـ . ق، 24 اذر 1385 هـ .ش


خطبه حج - سید احمدالحسن 4-4


 

 Jun 19, 2021 

 

( خطاب الحج ) - سید أحمدالحسن (ع) همراه با زیرنویس فارسی قسمت چهارم

 

 23 ذوالقعدة 1427 هـ . ق، 24 اذر 1385 هـ .ش 

 

قسمتی از این خطبه: 

شما را به اقرار حاکمیت خدا و دوری از حاکمت شیطان دعوت میکنم. 

 

خطبه‌های احمدالحسن (ع) همراه با زیرنویس فارسی: https://sadeghshekari10313.blogspot.c...


 

بسم الله الرحمن الرحيم

والحمد لله رب العالمين وصلى الله على محمد وال محمد الأئمة والمهدين وسلم تسليما .


 

قال تعالى : وَكَذَلِكَ مَكَّنِّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاء نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَاء وَلاَ نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ * وَلَأَجْرُ الآخِرَةِ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ .

 

﴿و اينگونه ما به يوسف در سرزمين قدرت داديم، كه هر جا مى‌خواست در آن منزل مى‌گزيد ما رحمت خود را به هر كس بخواهيم می‌بخشيم و پاداش نيكوكاران را ضايع نمى‌كنيم * اما پاداش آخرت، براى كسانى كه ايمان آورده و پرهيزگارى داشتند بهتر است.﴾ سوره يوسف: ۵۶-۵۷

 


 

أيّها المؤمنون خافوا الله الذي يقدرعلى كل شيء ولا تخافوا من لا يقدرعلى كل شيء بل من لا يقدر على شيء الا بحول الله وقوته ومشيئته سبحانه, انتم في هذه الدنيا سائرون ولابد لكل سائر من الوصول فاحذروا ان يكون وصولكم الى النار واعملوا ان يكون ورودكم الى الجنة.


 

اى مؤمنان، از خداوندى كه بر همه چيز قادر و تواناست بترسيد و از كسى كه بر هيچ چيزى قادر و توانا نيست نترسيد زيرا او بر هيچ چيزى توانا نيست مگر به حول و قدرت و اراده خداوند سبحان شما در اين دنيا رهگذر هستيد، و هر رهگذرى را ناگزير از مقصد و پايانى است پس برحذر باشيد که مقصد و پايان كار شما آتش باشد و تلاش كنيد كه عاقبت كار شما ورود به بهشت باشد.


 


 

ولابد لكل عاقل ان يتحرّى الطريق الذي يوصله الى السلامة حيث لا ينفع الندم بعد انقضاء المدة وتمام العدة.


 

و بر هر عاقلى واجب است كه راهی را پيدا كند كه او را به سلامتى سوق دهد زيرا بعد از تمام شدن زمان و ره‌توشه، ديگر پشيمانى سودى ندارد.

 


 

وانتم ايّها المومنون حقا بعد ان عرفتم من الله وليس من احمد الحسن إنكم تسيرون على الصراط المستقيم وتدينون بدين الحق الذي يريده الله سبحانه الذي خلقكم لهذا, للحق الذي عرفتم.


 

و شما اى مؤمنان حقيقى، بعد از آنكه از خداوند آموختيد و نه از احمد الحسن كه شما در صراط مستقيم و راه راست در حركت هستيد و متدين به دين حقّى هستيد كه خداوند سبحان آنرا مى‌خواهد و شما را براى آن خلق كرده (براى آن حقى كه شما آنرا شناخته‌ايد)،


 


 

إعملوا واعملوا واعملوا حتى ينقطع النفس, فان في العمل نجاتكم فلا خيرفي من يعلم ولايعمل.


 

عمل كنيد و عمل كنيد و عمل كنيد تا وقتيكه نفس قطع شود زيرا كه نجات شما در عمل كردن است و هيچ خيرى در كسى كه علم دارد ولى عمل نمى‌كند نيست


 


 

بل الحق والحق أقول لكم إن أبليس لعنه الله كان يعلم ولا يعمل فهو من العلماء غيرالعاملين.


 

و حقّ اين است و حقّ را به شما مى‌گويم: كه ابليس (لعنه‌الله) علم داشت ولى عمل نمى‌كرد پس او از علماى بى‌عمل بود.


 


 

أعملوا بما علمتم وعرفتم من الله سبحانه دون خوف اوحساب لأي شيء مهما كان عظيما في أعين الناس الذين يحسبون الدنيا والمادة ولا يحسبون الله سبحانه.


 

پس به آن چيزى كه ياد گرفته‌ايد و از خداوند سبحان آموخته‌ايد، بدون ترس و هر گونه حسابى بر غير خدا، هرچند در نظر مردمی كه به دنيا و ماديات نظر مى‌کنند و به خداوند هيچ نظرى نمى‌کنند بزرگ باشد، عمل كنيد.


 


 

والحق اقول لكم أطمئنوا أيّها المومنون, سلام عليكم من رب رحيم, سينجيكم الله سبحانه لأنه الكريم الغيور الذي يدافع عن شعبه المؤمن المختار في كل زمان.


 

و حقّ را به شما مى‌گويم: مطمئن باشيد اى مؤمنان، (سلام خداوند رحيم بر شما باد) خداوند سبحان شما را نجات خواهد داد زيرا كه او كريم و غيوری است كه به ملت مؤمن انتخاب‌شدهٔ خود در هر زمان كمک مى‌كند.


 


 

والحق أقول لكم أن الأب الغيور يدافع عن أبنائه وأهل بيته فكيف لايدافع الرب سبحانه عن شعبه الذي أختاره.


 

و حق را به شما مى‌گويد: كه پدر غيور از اولادش واهل‌بيتش دفاع مى‌كند، پس چگونه خداوند سبحان از امتى كه انتخاب كرده است دفاع نخواهد كرد؟


 


 

نعم أنتم اخترتم أن تنصروا الله وهو سبحانه قبلكم لنصرة دينه لأنه الكريم الذي يعطي الكثير بالقليل ، فاعملوا واعملوا واعملوا فأنه سباق الى الجنة وطوبى للفائزين الذين تكتب أسماؤهم في سجل الحياة الأبدية.


 

بله، شما خواستيد كه خداوند سبحان را يارى کنيد و او نيز شما را براى نصرت و يارى دين خود قبول كرد زيرا كه او كريمى است كه جزای بسيار را براى عمل اندک عطا مى‌كند، پس عمل كنيد وعمل كنيد و عمل كنيد زيرا عمل مسابقه‌اى به سوى بهشت است و خوشا به حال  بندگان، كسانى كه نامشان در صفحهٔ زندگى ابدى درج خواهد شد


 


 

كنت دائما ومنذ البداية أقول إن الهداية من الله وليست من أحمد الحسن, فمن يهديه الله سبحانه تزول الجبال ولا يزول لأنه طلب الحق من الحق وعرف الله بالله وأتبع ولي الله بالله. وأما الآن بعد ان عرفتم الحق اقول لكم لاتكونوا انصار احمد الحسن العبد الذي يموت والذي لايقدر على شيء بل كونوا انصار الحي الذي لايموت والذي يقدر على كل شيء , كونوا انصار الله لانه الكريم الذي يعطي نفسه لمن ينصره حقا.


 

هميشه و از ابتدا مى‌گفتم: كه هدايت از خداوند است و نه از سيد احمد الحسن. پس هر كسى كه خداوند سبحان او را هدايت کند، كوه‌ها به لرزش مى‌افتند ولى استوار باقى مى‌ماند زيرا كه او حق را از حق طلب كرده است و خدا را به خدا شناخته است و ولى خدا را به‌خاطر خدا پيروى كرده است و ليكن حال بعد از اينكه حق را شناختيد به شما مى‌گويم: كه انصار و ياران سيد احمد الحسن نباشيد اين بنده‌اى كه مى‌ميرد و بر هيچ چيزى توانايى ندارد، بلكه انصار آن زنده‌اى باشيد كه نمى‌ميرد و بر انجام همه چيز قادر است، انصار خدا باشيد زيرا كه او كريمى است كه خود را جزای كسى كه او را به حق يارى مى‌كند قرار مى‌دهد . 


 


 

الناس يقولون نحن انصار فلان وانصار فلان اما انتم فقولوا نحن انصار الله .


 

مردم مى‌گويند ما انصار فلان و ياران فلان هستيم ولى شما بگوئيد: كه ما ياری‌دهندگان خدا هستيم.


 


 

أنا العبد المسكين ارى أنكم جميعاً خير مني وارى اني لست اهلاً حتى ان اكون خادماً لمن أمنوا بكلمات الله وعملوا بكلمات الله وصبروا على الاذى والأضطهاد والتكذيب في ذات الله, وانا اتشرف واتبرك بتراب تطئه اقدام انصار الله حقا, 


 

من بنده مسكين (بيچاره) همه شما را بهتر و برتر ازخود مى‌بينم، و اما كسانى كه به كلمات خداوند ايمان آورده‌اند و به آن عمل می‌كنند و بر آزار و اذيت دشمنان صبر و به‌خاطر خدا و در راه او تکذيب می‌شوند من خود را حتى در مقام خادم آنها نيز نمى‌بينم ومن تشرّف و تبرّک پيدا می‌کنم به خاک زير پاى ياران حقيقی خداوند.


 


 

انا ارى نفسي وعيالي شيئا قليلا اقدمه بين يدي حبيبي سبحانه, أما المال فانا لا أرى انه شيء ذو بال او قيمة حتى أقول انه شيء قليل أقدمه بين يدي الله سبحانه.


 

من خود و خانواده‌ام را متاع بسيار ناچيزی مى‌بينم كه در مقابل محبوب منزّه و بلندمرتبه‌ام تقديم كنم و اما مال را که اصلاً چيز دارای ارزش و قيمت نمى‌بينم كه حتى بگويم متاع ناچيزى است كه در برابر پروردگار سبحان تقديم كنم.


 


 

كنت ولاأزال انتظر الموت ليلاً ونهاراً, لان فيه فراق اعداء الله ولقاء احباء الله محمداً واله والانبياء والاوصياء, فسبحان الله لم اجد الموت فاراً إلا ممن طلبه ووجدته يطلب الفارين منه طلباً حثيثا.


 

هر شبانه روز منتظر مرگ بوده و هستم زيرا كه نتيجه آن، دورى از دشمنان خدا و ديدار دوستداران خدا، محمد و آل محمد (ع) وانبياء و اوصياء است. ولى سبحان الله، مرگ را فرارى ديدم از كسانى كه او را طلب مى‌كنند و او را ديدم که به‌شدت در پی آنانى است كه از او فرار مى‌كنند.


 


 

كنت ولاازال احب الوحدة واستوحش من الناس واستأنس بالله سبحانه, والله يعلم كم يثقل علي التواجد بين الناس الا إن كان الأمر بالمعروف أو النهي عن المنكر او أرشادهم وتوجيههم الى الله وتذكيرهم به سبحانه وتبشيرهم بالجنه وأنذارهم من النار, بل ويثقل علي التواجد بين الاخوه المؤمنين بالخصوص, لأنهم يجعلون لي تقديراً ومقاماً خاصاً بينهم وانا لا اجد نفسي اهلاً لذلك , كما واخاف اشد الخوف من الله سبحانه ان يحاسبني او يعاتبني على ذلك تقدير الخاص منهم.


 

هميشه و تا به حال تنهائى را دوست می‌داشتم و از مردم کناره مى‌گرفتم و با خداوند سبحان، انس مى‌گرفتم و خداوند مي‌داند كه چقدر آمدنم در بين مردم بر من سنگينى مى‌كند مگر اينكه براى امر به معروف و نهى از منكر و يا ارشاد و توجه دادنشان بسوى خداوند و تفكرشان به خداوند سبحان و بشارتشان به بهشت و هشدارشان از آتش باشد بلكه حضورم بخصوص در بين مؤمنين بر من سنگينى مى‌كند زيرا آنها برايم ارزش و احترام خاصى در نزدشان قائل می‌شوند و من خود را لايق آن نمى‌بينم همانگونه كه بشدت از خداوند سبحان مى‌ترسم كه مرا بخاطر اين ارزش و احترام خاصى كه برايم قائل هستند محاسبه يا مؤاخذه كند.


 


 

الحق اقول لكم إني لم اطلب لنفسي البيعة ابتداءً, بل ان ما حصل في عهد الطاغية صدام هو ان جماعةً من طلبة الحوزة العلمية في النجف الاشرف قرروا مبايعتي على أنّي رسول من الامام المهدي بعد ان حصلت معهم رؤى وكشف ومعجزات, ثم هم قاموا بطلب البيعة لي من بقية طلبة الحوزة العلمية في النجف, والله يعلم وهم يعلمون ذلك , وهذه كانت البيعة الاولى , ثم ارتد الناس الا القليل ممن وفى بعهد الله سبحانه , 


 

و حق را به شما مى‌گويم: كه من در ابتدا بيعت را براى خود نخواستم بلكه در زمان صدام طغيانگر گروهى از افراد در حوزه علميه نجف اشرف براى بيعت با من بعنوان اينکه من فرستاده‌ای از سوی حضرت مهدى ع هستم عزم خود را جزم کردند بعد از آنكه براى آنها رؤيا و مكاشفه و معجزه اتفاق افتاد. سپس آنها براى طلب بيعت با من از بقيه طلبه‌هاى حوزه علميه در نجف برخاستند.

خداوند مى‌داند و آنها نيز مى‌دانند و اين اولين بيعت بود. سپس بيعت را شکستند مگر اندكى از آنها كه به عهد خداوند سبحان وفا كردند.


 


 

وامسى من ارتدوا يقولون ان الرؤى والكشف من الجن والمعجزات سحرا, وكانوا يقولون الصادق الامين وامسوا يقولون ساحراً كذابا , وعدت الى داري وسكنت ما سكن الليل والنهار مستأنساً بحبيبي سبحانه راضياً بقضائه وقدره صابراً موقناً ان الله لايضيع اجر المحسنين.


 

و آنانى كه عهد را شکستند مى‌گفتند: رؤيا و مكاشفه از جن است و معجزه، سحر است. و تا ديروز مرا صادق‌الامين (راستگوی امانتدار) می‌خواندند و امروز مرا (ساحر کذاب) ساحر و دروغگو می‌خوانند پس به خانه خويش باز گشتم و امر خود را به خداوند سپردم و به محبوبم، خداوند سبحان پناه بردم راضى به قضا و قدر او بودم و صبور و مطمئن از اينكه خداوند پاداش نيکوكاران را ضايع نمى‌كند.


 


 

ثم شاء الله بعد سقوط الطاغية ان يقوم القليل الذين وفوا بعهد الله بدعوة الناس من جديد دون ان اكون قد ارشدتهم او دعوتهم لهذا بل لم اكن قد التقيت بهم اصلا، ثم جاءوا وجددوا لي البيعه واخرجوني من داري , وهذه كانت البيعه الثانيه , وقد اتسعت الدعوة وانتشرت واصبح عدد المؤمنين كبير , ثم حصلت ردة حيدر مشتت وجماعته فلم يبقى على عهد الله الا القليل ممن وفى وعدت الى الدار مرة اخرى مستأنسا بحبيبي سبحانه صابرا على كريم بلائه ولم أدع احداًُ ليبايعني.


 

سپس خداوند خواست كه بعد از سقوط صدام طغيانگر اندک افرادى كه به عهد خداوند وفا كرده بودند مردم را به بيعت با من دعوت کردند بدون هيچ‌گونه ارشاد يا دعوتى از طرف من بلكه من اصلاً آنها را نديده بودم. سپس آمدند و با من تجديد بيعت كردند و مرا از خانه‌ام خارج كردند و اين دومين بيعت بود. و اين دعوت توسعه يافت و منتشر شد و تعداد مؤمنين افزايش يافت. سپس ارتداد حيدر مشتّت و افرادش حاصل شد و به‌جز عدهٔ اندكى كه بر عهد خداوند وفادار بودند کسى باقى نماند وسپس به خانه‌ام باز گشتم و به محبوبم پناه بردم و بر بلا صبر كردم و كسى را براى بيعت با خويش دعوت نكردم


 


 

ولكن شاء الله ان يأتيني اولئك الذين طهرهم الله بولاء ال محمد واختارهم قبل ان تخلق الدنيا لنصرة قائم ال محمد ويجدّدوا البيعة , وهذه كانت البيعة الثالثة ، بعد ان ضربت على قرني مرتين فالحمد لله الذي جعل لي شبهاً بذي القرنين وجعل لي شبهاً بعلي امير المؤمنين والحمد لله الذي لم يجعلني اطلب الامامه بل جعل الامامة تطلبني، والحمد لله الذي لم يهني بطلب الدنيا بل جعل الدنيا تطلبني, 


 

و ليكن خداوند خواست كه آنهائى كه خداوند به ولاى آل محمد (ع) طاهرشان كرده و آنها را براى يارى قائم آل محمد (ع) (قبل از اينكه دنيا خلق شود (انتخاب كرده است بيایند وتجديد بيعت كنند و اين سومين بيعت بود. بعد از اينكه دو بار بر فرق سرم کوبيدند، پس خدا را شكر كه در من، وجه تشابهی از ذوالقرنين وعلى ابن ابی‌طالب اميرالمؤمنين ع قرار داد و خدا را شكر كه نخواست من امامت را طلب كنم، بلكه خواست كه امامت مرا طلب كند و خدا را شكر كه مرا در طلب دنيا قرار نداد بلكه خواست كه دنيا مرا طلب كند.


 


 

فو الله ماطلبت ملكاً ولا حكماً ولا مقاماً ولا منصباً ولا طاعة الناس لي وانصياعهم لامري الا بامر الله سبحانه وامر الامام المهدي عليه السلام, ولولا قيام الحجه عليّ بحظور الناصر لي لألقيت حبلها على غاربها, ووالله ان الدنيا عندي كما ارانيها الله سبحانه وكما وصفها ابي علي ابن ابي طالب (ع) (عراق خنزير في يد مجذوم ).


 

پس به خدا سوگند که ملک و حكومت و مقام و منصب و اطاعت کردن مردم از من و گوش به فرمانى ايشان از خود را طلب نکردم مگر به امر خداوند سبحان و امر امام مهدى ع و اگر به خاطر اقامه حجت بر حضور انصار و يارانم نبود، طناب آنرا به كشتيش مى‌انداختم. پس به خدا كه دنيا نزد من (همانگونه که خداوند متعال آنرا به من نشان داده است) و همانگونه كه پدرم على ابن ابى‌طالب (ع) او را وصف كرده: آنرا عرق خوكى در دست بيمار جذامى می‌بينم.


 


 

طوبى لكم أيها المؤمنون يامن تقرون حاكمية الله وملكه وتنصيبه سبحانه, وأما اولئك الذين نقضوا دين الله ونقضوا حاكمية الله سبحانه ونقضوا التنصيب الالهي من علماء السوء ومن تابعهم, فأقول لهم اعملوا ما تشاؤن انكم للوارث تمهدون شئتم ام ابيتم وستخسرون الدنيا والاخره وذلك هو الخسران المبين, وها انتم تلمسون خسارتكم في الدنيا يوماً بعد يوم ويتأكد لكم سوء حساباتكم وتقديركم حيث حسبتم كل شئ إلا الله فما أخفه في ميزانكم وتقديركم (وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ).


 

خوشا به‌حالتان اى مؤمنين، اى كسانى كه به حاكميت خدا و ملک و عزل و نصبش اقرار داريد و اما آنهائى كه دين خدا و حاكميت و عزل و نصب او را انكار كردند اعم از علماى بد كار و كسانى كه از آنها پيروى می‌کنند پس به آنها مى‌گويم: هر كارى كه دوست داريد انجام دهيد شما همه چيز را برای وارثان به‌جا خواهيد گذاشت، بخواهيد يا نخواهيد و دنيا و آخرت را از دست خواهيد داد و اين است خسارت و شكست آشكار، و شما شكست خود را در دنيا روزى بعد از روز ديگر لمس مى‌كنيد و بدی حساب و تقديرات‌تان اين امر را به شما تاكيد مى‌كند از آنجايى كه همه چيز را حساب كرديد مگر خداوند متعال را، پس چقدر حق خداوند در ميزان و حساب شما بى‌ارزش است: ﴿خدا را آن گونه که بايد بشناسند، نشناختند. سوره حج :۷۴


 


 

ولقد بدأ الذين اتبعوا العلماء غير العاملين يدركون أنهم أدخلوهم في واد مقفر ومظلم فلا كلأ ولا ماء ولا نور فهو الموت المؤكد في الظلام, وبدأ هؤلاء العلماء غير العاملين يتنصلون من أقوالهم وأفعالهم, والراعي الطالح يترك غنمه نهبه ً للذئاب. ولأتباعهم أقول : أتركوهم وأتبعوا الحق المر الثقيل فأن فيه نجاتكم ، الآ ترون أنهم دعوكم نهبة للذئاب.


 

پيروان علماى بى‌عمل كم‌كم دارند اين موضوع را درک می‌كنند كه علماء، آنها را در دره‌اى تنگ و تاريك داخل كرده‌اند که نه غذائى و نه آبى و نه نورى در آن يافت می‌شود، پس اين همان مرگ حتمى در تاريكى است و اين علماى بى‌عمل شروع به پس گرفتن افعال و گفته‌هاى خود كردند، پس چوپانى که كار خود را بلد نيست، گوسفندان خود را براى گرگ‌ها رها مى‌كند و به پيروان آنها مى‌گويم: آنها (علمای بى‌عمل) را رها كنيد و از حق تلخ و سنگين پيروى كنيد زيرا كه نجات شما در آن است. آيا نمى‌بينيد كه شما را مانند طعمه‌اى براى گرگ‌ها رها کرده‌اند؟


 


 

أما من عاقل فينقذ نفسه من الموت المؤكد في الدنيا والآخرة, خافوا الله خافوا من يستطيع إن يهلك الروح والجسد معا ً في جهنم.


 

آيا عاقلى هست كه خود را از مرگ حتمى در دنيا و آخرت نجات دهد؟ از خداوند بترسيد، از كسى كه مى‌تواند روح و جسم را با هم در جهنم هلاک كند.


 


 

أيها الناس لقد فتنكم هؤلاء العلماء غير العاملين وشّبهوا الباطل بالحق وإنما سميت الشبهة شبهة لاشتباهها بالحق, قال أمير المؤمنين (ع) " إنما سميت الشبهة شبهة لأنها تشبه الحق فأما أولياء الله فضيائهم فيها اليقين ودليلهم سمت الهدى وأما أعداء الله فدعائهم فيها الضلال ودليلهم العمى ". 


 

اى مردم بدرستی‌كه اين علماى بى‌عمل شما را فريفته‌اند و باطل را به حق شبيه كرده‌اند. پس به‌درستى شبهه برای آن شبهه ناميده شده است که شبيه به حق است، اميرالمؤمنين (ع) فرمود: “شبهه برای آن شبهه ناميده شده است که شبيه به حق مى‌باشد اما اولياء خدا پس چراغ آنها در آن، يقين است و راهنمای‌شان، به‌سمت هدايت است و اما دشمنان خدا دعاهای‌شان جز به گمراهى ختم نمی‌شود و راهنماى آنها نابينائى است.” نهج البلاغه: ج ١ ص ٨٩


 


 

لقد دعوكم الى الشورى الصغرى، بدّلوا احكام الله كما فعل أهل السقيفة ( الشورى الكبرى ), فبالأمس فعلوها مع علي بن أبي طالب (ع) في المدينة واليوم يفعلونها مع الأمام المهدي (ع) في العراق عاصمة الدولة المهدوية المباركة, 


 

شما را به شوراى كوچک دعوت كردند، احكام خدا را تغيير دادند همان‌طور كه اهل سقيفه اين عمل را در مدينه انجام دادند، پس ديروز اين كار را با على ابن ابی‌طالب (ع) در شوراى بزرگ انجام دادند و امروز آنرا با امام مهدى ع در عراق پايتخت دولت مهدويت انجام می‌دهند.


 


 

عن حذيفة ابن اليمان وجابر ابن عبد الله الأنصاري عن رسول الله (ص) انه قال " الويل الويل لأمتي في الشورى الكبرى والصغرى فسُئل عنهما فقال (ص) أما الكبرى فتنعقد في بلدتي بعد وفاتي لغصب خلافة أخي وغصب حق ابنتي وإما الشورى الصغرى فتنعقد في الغيبة الكبرى في الزوراء لتغيير سنتي وتبديل أحكامي ".


 

از حذيفه يمانى و جابر ابن عبدلله الانصارى از رسول لله ص نقل است كه ايشان فرمود: “وای بر امتم وای بر امتم از شوراى بزرگ و شورای كوچك. از ايشان سؤال شد: شورای بزرگ و کوچک کدام است؟ ايشان ص فرمودند: اما شوراى بزرگ بعد از وفاتم در شهر خودم و براى غصب خلافت برادرم و غصب حق دخترم منعقد مى‌شود و اما شوراى كوچک در غيبت كبرىٰ در زوراء (بغداد) براى تغيير سنّتم و تبديل احكامم منعقد مى‌شود.”


 

وعن أمير المؤمنين علي ابن ابي طالب (ع) في حديث طويل الى ان يقول (ع) " يعود دار الملك الى الزوراء وتصير الأمور شورى من غلب على شيء فعله فعند ذلك خروج السفياني فيركب في الارض تسعة أشهر يسومهم سوء العذاب.. الى ان يقول ثم يخرج المهدي الهادي المهتدي الذي يأخذ الراية من يد عيسى ابن مريم ". 


 

و اميرالمؤمنين على ابن ابي‌طالب (ع) در حديثى طولانى فرمود: “مرکز حكومت به زوراء (بغداد) باز می‌گردد و امور مردم با شورا (انتخابات) انجام مى‌شود، هر كسى بر چيزى غلبه كند آنرا انجام مى‌دهد، پس در آن هنگام خروج سفيانى انجام مى‌شود و به مدت نه ماه در زمين حاكم مى‌شود كه در آن بدترين عذاب‌ها نازل مى‌شود تا اينكه باز فرمود: سپس مهدى هدايت‌كننده خروج مى‌کند كسى كه پرچم را از دست عيسى‌ابن‌مريم مى‌گيرد.”


 


 

انا ادعوكم ايها الناس ان تنقذوا انفسكم من فتنة هؤلاء العلماء غير العاملين الضالين المضلين, تدبروا حال الأمم التي سبقتكم هل تجدون ان العلماء غير العاملين نصروا نبياً من الأنبياء أو وصياً من الأوصياء؟


 

اى مردم من شما را به نجات دادن خود از فتنه‌هاى اين علماى بى‌عمل و گمراه و گمراه‌كننده دعوت مى‌كنم. پس به سرگذشت امت‌هاى پيش از خود بنگريد آيا هيچ عالم بى‌عملى را مى‌يابيد كه پيامبری از پيامبران يا وصى‌ای از اوصيا را يارى كرده باشد؟


 


 

فلا تعيدوا الكرة وتتبعون هؤلاء العلماء غير العاملين وتحاربون وصي الأمام المهدي، كما اتبعت الأمم التي سبقتكم العلماء غير العاملين وحاربت الأوصياء والأنبياء المرسلين.


 

پس تاريخ را دوباره به پيروی‌تان از علماى بى‌عمل و مبارزه با وصى امام مهدى ع تكرار نكنيد همان‌گونه كه امت‌هاى پيش از شما از علماى بى‌عمل پيروى كردند و با اوصياء و انبياى فرستاده شده خود به جنگ برخاستند .


 


 

أنصفوا أنفسكم ولو مرة و وجّهوا لها هذا السؤال هل سألتم رسول الله (ص) والأئمة عن علماء اخر الزمان قبل أن تسألوا علماء اخر الزمان عن وصي الأمام المهدي؟ 


 

برای يکبار هم که شده با خود منصف باشيد و اين سؤال را از خود بپرسيد: آيا قبل از اينكه از علماى آخرالزمان دربارهٔ  وصى امام مهدى ع، سؤال کنيد، از رسول خدا و ائمه ع درباره علماى آخر‌الزمان سؤال کرده‌ايد؟


 


 

هل سألتم القرآن عن العلماء اذا بُعث نبي او وصي ماذا يكون موقفهم الذي لايتبدل؟ 


 

آيا از قرآن درباره موضع‌گيری علماء پرسيده‌ايد که موضع تغيير ناپذير آنها در هنگام مبعوث شدن انبياء و اوصياء چيست ؟


 


 

هل سألتم القرآن من أوقد نار ابراهيم ؟ ومن اراد قتل عيسى ؟ 


 

آيا از قرآن کريم پرسيده‌ايد كه چه كسى آتش ابراهيم ع، را شعله‌ور كرد؟  و چه كسى خواستار قتل عيسى ع، شد؟


 


 

ومن حارب نوحاً وهوداً وصالحاً وشعيب وموسى ويونس وكل الأنبياء والأوصياء ؟؟ 


 

و چه کسانى با نوح و هود و صالح و شعيب و موسى و يونس و تمامى انبياء و اوصياء جنگيدند؟


 


 

إذا لم تنصفوا أنفسكم وتجيبوا على هذا السوال الأن فستجيبون عليه حتماً في النار بهذا الجواب (وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلا).


 

اگر با خودتان منصف نباشيد و حالا به اين سؤال پاسخ ندهيد پس به‌زودی در آتش جهنم حتماً با اين پاسخ جواب خواهيد داد : ﴿پروردگارا ما از علما و بزرگان خود اطاعت كرديم پس آنها ما را گمراه ساختند.سوره احزاب: ٦٧


 


 

واذا سألتم الله في حديث المعراج وجدتم الجواب فإن الرسول (ص) يسأل الله سبحانه وتعالى في المعراج في حديث طويل الى ان يقول رسول الله (ص) قلت الهي فمتى يكون ذلك أي قيام القائم, فأوحى اليّ عز وجل يكون ذلك اذا رفع العلم وظهر الجهل وكثر القراء وقل العمل وكثر الفتك وقل الفقهاء الهادون وكثر فقهاء الضلاله الخونة.


 

و اگر از خداوند در حديث معراج سؤال کنيد، جواب را خواهيد يافت. پس بدرستی كه رسول خدا (ص) در شب معراج از خداوند سبحان و بلندمرتبه پرسيد: ... خداوندا پس آن چه‌وقت خواهد بود (قيام قائم)؟، خداوند عزّوجلّ وحى فرمود: آن، زمانى خواهد بود كه علم برداشته شود و جهل ظاهر شود و قرائت‌كنندگان (کتاب خدا واحاديث) زياد شوند و عمل‌كنندگان كم گردند و فقر زياد شود و علماى هدايت‌كننده كم و فقهاى گمراه‌كننده خيانت كار زياد گردند.


 


 

قال رسول لله (ص) " سيأتي زمان على أمتي لايبقى من القرآن إلا رسمه ومن الأسلام الآ أسمه يسمون به وهم ابعد الناس عنه, مساجدهم عامرة وهي خراب من الهدى فقهاء ذلك الزمان شر فقهاء تحت ظل السماء منهم خرجت الفتنة واليهم تعود ".


 

 و رسول خدا ص فرمودند: “زمانی بر امتم می‌آید که از قرآن جز نوشته‌هایش باقی نمی‌ماند و از اسلام جز اسمش باقی نمی‌ماند . خود را مسلمان می‌خوانند در حالیکه دورترین افراد از آنند ، مساجدشان آباد است ولی خبری از هدایت در آن نیست ، فقهای آن زمان شرترین فقهایی هستند که آسمان بر آنها سایه افکنده است ، فتنه از آنها خارج می‌شود و به‌سوی خودشان نیز باز می‌گردد .” (الكافي ج۸ ص۳۰۷ . بحار الانوار ج۵۲ ص۱۹۰)


 


 

انا ادعوكم ايها الناس الى ترك عبادة هؤلاء الأصنام, فقد أحلوا لكم ما حرم الله وحرموا ما أحل الله فأطعتموهم فعبدتموهم من دون الله. 


 

اى مردم، من شما را به ترک عبادت اين بت‌ها دعوت مى‌كنم، پس به‌تحقيق که ايشان حلال خدا را برای شما حرام و حرام را برايتان حلال كرده‌اند و شما نيز از آنها اطاعت كرديد پس آنها را عبادت کردید.


 


 

عن أبي بصير عن الصادق (ع) قال : قلت له أتخذوا أحبارهم ورهبانهم أربابا من دون الله, فقال (ع) أما والله ما دعوهم الى عبادة أنفسهم ولو دعوهم إلى عبادة أنفسهم ما اجابوهم ولكن احلوا لهم حراما وحرموا عليهم حلالا فعبدوهم من حيث لايشعرون .


 

ابوبصير گويد از امام صادق (ع) در باره آيه :  ﴿علما و راهبان خويش را پروردگار خود گرفتند نه خدا را .  (العذاب (التوبة) : ۳۱)، پرسيدم فرمود : بخدا سوگند كه علما و راهبان مردم را به عبادت خويش نخواندند و اگر هم مىخواندند آنها نمىپذيرفتند ولى حرام خدا را براى آنها حلال و حلالش را حرام كردند بنابراين آنها ندانسته و نفهميده عبادت ايشان كردند  .( أصول الكافي ج۱ ص۷۴)


 


 

أدعوكم الى اقرار حاكمية الله و رفض حاكمية الناس ,

ادعوكم الى طاعة الله ونبذ طاعة الشيطان و من ينظّر لطاعته من العلماء غير العاملين, 

أدعوكم الى مخافة الله و إقرار حاكميتة و الأعتراف بها ونبذ ما سواها بدون حساب للواقع السياسي الذي تفرضه امريكا , 

أدعوكم الى نبذ الباطل و إن وافق اهوائكم , 

أدعوكم الى اقرار الحق و اتباع الحق وان كان خاليا مما تواضع عليه اهل الدنيا.


 

شما را به اقرار حاكميت خداوند در زمين و انكار حاكميت مردم دعوت مى‌كنم.

شما را به اطاعت از خداوند و كنار گذاشتن اطاعت از شيطان و هر كسى كه اطاعتش مانند اطاعت از شيطان است مانند: علماى بى‌عمل، دعوت مى‌كنم.

شما را به ترس از خداوند و اقرار به حاكميتش واعتراف به آن و كنار گذاشتن ساير حاكميت‌ها (بدون نظر افکندن به واقعيت‌هاى سياسى موجودى که آمريكا آن را تحميل کرده است) دعوت مى‌كنم.

شما را به كنار زدن باطل اگر چه آن (باطل) موافق هواى نفستان باشد دعوت مى‌كنم.

شما را به اقرار به حق و پيروى از حق هر چند که خالى از منافع مادی باشد دعوت مى‌كنم.


 


 

أقبلوا على مرارة الحق فأن في الدواء المر شفاء الداء العضال, أقبلوا على الحق الذي لايُبقي لكم من صديق, أقبلوا على الحق و النور وانتم لا تريدون إلا الله سبحانه و الاخرة بعيدا عن زخرف الدنيا و ظلمتها .


 

به حق تلخ روی آوريد زيرا در دواى تلخ شفاى امراض بى‌علاج است. به حقى روی آوريد كه برايتان هيچ دوستى باقى نمی‌گذارد. به حق و نور روی آوريد در حاليکه نيت‌تان چيزى جز رضايت خداوند سبحان و بلند مرتبه و به‌دست آوردن آخرت و دوری جستن از تجملات دنيا و تاريكى آن نباشد.


 


 

قال ابو ذر قال لي حبيبي رسول الله (ص) قل الحق يا ابا ذر , وقد قلت الحق وما ابقى لي الحق من خليل.


 

ابوذر عليه‌الرحمه می‌فرمايد: حبيبم رسول خدا (ص) به من فرمودند: اى ابوذر، حق را بگو و بدرستی‌كه من حق را گفتم و حق هيچ دوستى برايم باقى نگذاشت.


 


 

وكما تقرؤون في القرآن ( قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ). 


 

همان‌گونه كه در قرآن کريم مى‌خوانيد: ﴿بگو اى پيغمبر بار خدايا اى پادشاه ملک هستى تو هر كه را خواهى ملک و سلطنت بخشى و از هر كه خواهى بگيرى و به هر كه خواهى عزت و اقتدار بخشى و هر كه را خواهى خوار گردانى هر خير و نيكويى به دست تو است و تنها تو بر هر چيز توانائى .


 


 

وكما تلبّون في الحج ( لبيك اللهم لبيك . لبيك لا شريك لك لبيك . إن الحمد و النعمة لك و الملك لك لا شريك لك ).


 

و همان‌گونه كه در حج لبيک مى‌گوئيد:(لبيك اللهم لبيك، لبيك لا شريك لك لبيك، ان الحمد والنعمه لك، و الملك لك، لا شريك لك).


 


 

إعملوا بهذه الآية و هذه التلبية عندها ستجدون ان التنصيب بيد الله وليس بيد الناس, فمالكم كيف تحكمون .


 

به اين آيه و اين تلبيه عمل كنيد، آنوقت مى‌يابيد كه تنصيب به‌دست خداوند است و نه به‌دست مردم پس شما را چه شده است چگونه حكم مى‌كنيد؟.


 


 

لبيك اللهم لبيك الملك لك لاشريك لك , رغم انوف الكافرين بملكك و حاكميتك في اول الزمان وفي آخر الزمان , وسيعلم الكافرون بتنصيب الله ومن اتبعهم ويتبعهم أي منقلب ينقلبون و العاقبة للمتقين. 


 

لبيك اللهم لبيك، حکومت برای توست، و برخلاف ميل كافرين به حکومتت در اول‌الزمان و آخرالزمان هيچ شريكی در حكمومت نداری. و كافران ِ به تنصيب الهی(انتخاب از سوی خدا) و كسانى كه از آنها پيروى کردند خواهند دانست كه « بازگشتشان به کجاست و عاقبت از آن ِ متقين است »