Logo

مقطعی از سخنان سید احمد الحسن در مصاحبه رادیو دیترویت در مورد تحمیل عقیده و اجبار در قبول حکومت الله در پاسخ به سوال چهارم


 السؤال الرابع


 

أ.مصطفى ياسين : 

نعم جزاكم الله خير الجزاء سيدنا سيد أحمد الحسن . 

سيدنا رح ننتقل الى سؤال آخر : 

ماهي الآلية التي تعتمدونها 

والتوجيهات التي تعطونها للأنصار في دول العالم المختلفة في الأنظمة والعقيدة الدينية , 


 

مصطفی یاسین:(مجری)

بله. آقای ما، سیداحمدالحسن، خداوند به شما بهترین پاداش را بدهد. 

آقای ما، چند سوال دیگر باقی مانده است. 

روش‌هایی که به آن تاکید دارید 

و توصیه‌هایی که (از جهت دولت‌ها و عقیدهء دینی) به انصار در دولت‌های مختلف جهان می‌کنید، چیست؟!


 


 

وكيف تنسقون بين عقيدتكم الدينية وممارسة المواطنة 

في أي دولة يتواجد فيها الأنصار , 

علما أننا نعلم أنكم تركزون على الإنضباط 

وعدم خرق قوانين الدولة التي يتواجدون فيها 


 

چگونه بین عقیده دینی خود و رفتار شهروندی 

در هر کشوری (که انصار در آن زندگی می‌کنند) توافق ایجاد می‌کنید؟! 

با توجه به این‌که می‌دانیم که شما به اِنضباط 

و از بین نبردن قوانین کشوری (که انصار در آن زندگی می‌کنند)، تاکید دارید.


 


 

و أيضا السلمية في الدعوةط 

في وقت تغلبت فيه العصبية واللغة السياسية على الدينية؟ 

أترك لكم الوقت سيدنا سيد أحمد الحسن تفضلوا .


 

و همچنین چه سفارشی دربارهء رفتار مسالمت‌آمیز در دعوت دارید، 

در زمانه‌ای که تعصب و زبان سیاست بر دین غلبه پیدا کرده است.

آقای ما، سیداحمدالحسن، وقت را در اختیار شما قرار می‌دهم. بفرمایید.


 


 

الإمام أحمد الحسن (ع ) : 

يا الله . حياكم الله . 

نحن ندعو الناس بالحكمة والموعظة الحسنة 

كما أمرنا الله سبحانه وتعالى في القرآن 

وكما فعل سلفنا من الأئمة الصالحين صلوات الله عليهم. 

ومن يريد أن يسمع أنا أزيده 

ومن يرفض فهو في طريقه ونحن في طريقنا . 


 

سید احمدالحسن ع: 

یا الله. درود خداوند بر شما.

ما مردم را با حکمت و موعظه حسنه دعوت می‌کنیم؛ 

همان‌طور که خداوند سبحان و متعال ما را در قرآن به آن امر نموده است 

و همان‌طور که امامان گذشته صالِح ما به آن عمل کرده‌اند. 

هر فردی می‌خواهد بشنود، بیشتر به او می‌گوییم 

و هر فردی می‌خواهد بی‌توجه باشد، او به راهِ خودش برود و ما به راه خودمان. 


 


 

و دائما أقول للمؤمنين: تعاملوا مع الإنسان المحترم برحمة وشفقة وإن خالفنا. 

وهذا قانون عام لتعاملنا مع الآخرين ممن لا يتفقون..من لا يتفقون..

من لا يتفقون.. معنا سواء في..في حال كنا ندعوهم للحق 

أم نتعامل معهم في تعاملات الحياة اليومية والطبيعية ككل الناس .


 

همیشه به مومنین می‌گویم که با انسان محترم (هرچند مخالف ما باشد) با رحمت و مهربانی رفتار کنید. 

این قانون کلی برای رفتار ما با کسانی است که با ما اتفاق نظر ندارند 

فرقی ندارد که در حال رساندن دعوت حق به آنها باشیم 

یا در ارتباطات زندگیِ روزمره باشد، مانند ارتباطات همه‌ی مردم .


 


 

أما مسألة القوانين والإلتزام بها فهذا يعتمد على نوع القانون، 

و عموما القوانين التي تنظم حياة الناس في المجتمع وفي الشارع لابد أن يلتزم بها

 أي عاقل طالما أنها لاتتعارض مع شرع الله سبحانه وتعالى , 

بل في بعض الأحيان فَرضْت على المؤمنين الإلتزام بالقانون 

وكمثال قانون سرعة السير في العراق. 


 

اما مسئله قوانین و التزام به آن، این به نوع قانون بستگی دارد. 

به طور کلی هر عاقلی باید به قوانینی که زندگی مردم را در جامعه و در خیابان تنظیم می‌کند، مُلتزم باشد، 

البته تا زمانی که با شرع خداوند سبحان و متعال در تعارض نباشد. 

بلکه گاهی اوقات، عمل به قانون را بر مؤمنین واجب نمودم.

 به عنوان مثال رعایت قانونِ سرعت در عراق. 


 


 

فالسواق للأسف ومنذ سنوات لا يلتزمون بسرعة معقولة ومنطقية ولا بسرعة الشارع الذي يسيرون فيه . 

فنبهت بعض المؤمنين أنه طالما أن الإنسان غير مضطر لزيادة السرعة فلا يجوز له تجاوز القانون السرعة عن عمد , 

لأن عمله هذا عبارة عن شروع بالقتل-يعني- قتل نفسه ومن معه أو الآخرين الذين يشاركونه الشارع .


 

متاسفانه دراین چند سال، رانندگان به سرعت معقول و منطقی و به سرعت مناسب با خیابانی که در آن حرکت می‌کنند، مُلتزم نیستند. 

برخی از مؤمنین را متوجه نمودم که تا زمانی که انسان به زیاد کردن سرعت مجبور نشده، برایش حرکت با سرعت غیر مجاز -عمداً- جایز نیست؛ 

به این خاطر که این کارش به نوعی، کشتن خودش و همراهانش و سایر مردم حاضر در خیابان، می‌باشد.


 


 

والمؤمنون عموما يعيشون كأي مواطن عادي في بلدانهم التي يعيشون فيها 

وهم أحرار في عقائدهم وأفكارهم الدينية كغيرهم، 

وهذه حقوق إنسانية أساسية لانقبل المساومة عليها. 

وطبعا الحاكمية في الدين الإلهي جزء لا يتجزأ من الدين 

ولكن على الآخرين أن يفهموا أمرا وهو أن أكون مختلفا معك في كيفية نظام الحكم الشرعي

 - يعني بالنسبة لنا -لا يعني أني أعاديك . 


 

معمولاً مومنین مانند یک شهروند عادی در شهرهایشان، زندگی می‌کنند 

و در عقاید و افکار دینیِ خود (مانند دیگران) آزاد هستند، 

و این(آزادی در عقیده) یک حق انسانی اساسی است که نمی‌توانیم از آن کوتاه بیاییم. 

و طبعاً حاکمیت در دین الهی جزئی است که از دین جدا نمی‌شود،

 اما دیگران باید این مسئله را بفهمند که اختلاف من با شما در چگونگیِ نوعِ حکومت شرعی، 

به این معنا نیست که من با شما دشمن هستم.


 


 

فبالنسبة لنا هذا لا يعني اني أريد أن أحاربك 

و..وأقتلك وأستولي على الحكم بالقوة 

وأجبرك على قبول عقيدتي وفكري، أبدا، 

ليس هذا هدفنا.


 

از دیدگاه ما، اختلاف در عقیده به این معنا نیست که من می‌خواهم با تو دشمنی کنم 

و تو را بکشم و با زور به حکومت تسلط پیداکنم 

و تو را به قبول عقیده و فکر خودم مجبور کنم، هرگز، 

این هدف ما نیست.


 


 

(بل) نحن نقول أن عقيدة الدين الإلهي والإسلام ومحمد وآل محمد صلوات الله عليهم هي 

أن الحاكمية لله ولا يجوز أن يكون الحاكم الأصل الذي يتصرف بالدماء منصبا من الناس

 (تقطع الصوت) و (تقطع الصوت) 

و لا طبعا(تقطع الصوت) مستولي على السلطة 

(تقطع الصوت) يعني الأمر مفروغ منه يعني

 (تقطع الصوت) وهذه ليس (تقطع الصوت) ...


 

ما می‌گوییم که عقیده دینِ الهی و اسلام و محمد و آل‌محمد صلوات‌الله علیهم این است که 

حاکمیت برای خداست و جایز نیست که حاکم اصلی که درباره خون‌ها و جان‌ها حکم می کند، ازسوی مردم تعیین شده باشد 

و بر حکومت مسلط شده باشد...(صوت قطع)... 


 


 

أستطيع ان أقول لك أنها عقيدة العهدين(تقطع الصوت) 

وفي العهد القديم المقدس عند اليهود والمسيحيين : 

الله هو من ينصب الملوك والحكام . 

وقد أكد هذا الأمر العهد الجديد أو الإنجيل . 


 

می‌توانم به شما این‌گونه بگویم: عقیده عهد قدیم و جدید نیز این‌گونه است، 

و در عهد قدیم که نزد یهودیان ومسیحیان مقدس است، این مطلب وجود دارد: 

که خداوند پادشاهان وحاکمان را تعیین می‌کند. 

وعهد جدید یا انجیل این امر را تاکید نموده است. 


 


 

ولهذا فإن الملوك أوروبا المسيحية سابقا 

كانوا يجلسون على كرسي الحكم عندما تتوجهم الكنيسة 

- أو الجالس على الكرسي الرسولي أو البوب أو البابا، كما يسمونه اليوم، 

يعني بإعتبار أن الكنسية تمثل الله عندهم. 

فالمسألة ليست جديدة ولسنا منفردين بها، 

بل هي قضية من صلب الدين الإلهي , 

بل الدين الإلهي يتمحور حولها. 


 

به  همین خاطر پادشاهان اروپا در قدیم (که اروپایی‌ها مسیحی بودند)، 

وقتی بر تخت حکومت می‌نشستند که کلیسا ،

یا فردی که بر تخت رسول نشسته است یا همان پوپ یا آنگونه که امروز او را می‌نامند یعنی همان پاپ ،

 آنان را تایید کرده باشد؛ 

به این خاطر که کلیسا نزد آن‌ها نماینده‌ی خداوند بود. 

این مسئله‌ی جدیدی نیست و ما در این مسئله تنها نیستیم؛ 

بلکه این قضیه‌ای از اصل و اساس دینِ الهی است، 

و دین الهی حولِ محورِ آن می‌چرخد.


 


 

ونحن عندنا أن إمامنا جعفر ابن محمد الصادق صلوات الله عليه قال : 

" أن الدين وأصل الدين هو رجل , 

وذلك الرجل هو اليقين , 

وهو الإيمان , 

وهو إمام أمته وأهل زمانه , 

فمن عرفه عرف الله 

ومن أنكره أنكر الله ودينه .. " إلى آخره- إلى آخر الحديث يعني - . 

ويمكنكم أن تراجعوا هذا الحديث في كتاب بصائر الدرجات للصفار رحمه الله .


 

وقتی امام جعفرصادق  (ع)می‌فرماید: 

""دین و اصل دین مردی است 

واین مرد همان یقین است 

و او ایمان است 

و او امام امتش و اهل زمانش می‌باشد. 

هر فردی که او را بشناسد، خدا را شناخته 

و هر فردی که او را انکار کند، خداوند و دینش را انکار کرده است..."" 

می‌توانید برای مطالعه این حدیث به کتاب بصائر الدرجات از صفار رحمه‌الله مراجعه کنید.


 


 

وكما قلت فهذه العقيدة لا تعني أننا نريد إعلان الحرب على الحكومات المخالفة لها , 

وإنما نحن فقط ندعو الناس لقبول دعوة الله التي ندعو له، .

دعوة آباءنا، التي دعى لها آباءنا. 

ولكن مع الأسف- يعني أباءنا الأئمة صلوات الله عليهم والأنبياء والمرسلين - 

ولكن مع الأسف رغم أننا ندعو الناس بالحكمة والموعظة الحسنة 

فإن بعض الحكومات المتسلطة على بعض الدول، 

وبسبب خوفهم أن تعرف الناس الحق وتتبعه، 

تقوم بمواجهة المؤمنين بأسلوبها الهمجي . 


 

و همان‌طور که گفتم، این عقیده به این معنا نیست که ما علیه حکومت‌هایِ مخالف آن اعلام جنگ نموده‌ایم. 

ما فقط به مردم می‌گوییم که دعوت خداوند را قبول نمایند، همان دعوتی که ما آن را تبلیغ می‌کنیم، 

دعوت پدران ما ... همان دعوتی که پدرانمان

( امامان ص و پیامبران و فرستادگان) آن را تبلیغ نمودند...

 ولی علی‌رغم اینکه ما مردم را با حکمت و موعظه حسنه دعوت می‌کنیم، 

متاسفانه برخی از حکومت‌هایی که بر بعضی از کشورها مسلط هستند

 (به‌خاطر ترسشان از اینکه مردم حق را بشناسند و از آن پیروی کنند) 

با مومنین با روش اشتباه  برخورد می‌کنند 


 


 

وهناك كثير من المؤمنين تعرضوا للإعتقال والأذى بسبب عقيدتهم لا غير . 

وطبعا هذا الأمر ليس بجديد , 

فقد تعرض الأئمة صلوات الله عليهم وشيعتهم لأذى السلطة الحاكمة في زمنهم. 


 

و بسیاری از مومنین هستند که فقط به‌خاطر عقیده‌شان دستگیر و اذیت شدند.

 طبعاً این امر جدیدی نیست 

و امامان ص و شیعیان‌شان  توسطِ حکومت وقت، مورد اذیت قرار گرفتند. 


 


 

والحمدلله الذي جعلني والمؤمنين نقتفي أثرهم ونقتدي بسنتهم

 ونذوق بعض ما ذاقوا؛ 

فالآخرين يبكون على موسى بن جعفر صلوات الله عليه لأنه دخل السجن، 

أما نحن والمؤمنون فمن فضل الله علينا ندخل للسجن لنفس السبب الذي دخل بسببه موسى بن جعفر صلوات الله عليه، 

ونحس بعض ما أحسه موسى بن جعفر، 


 

شکر خدایی را که من ومومنین را به گونه‌ای قرار داد که راه اهل‌بیت ع را بپیماییم و به سنت ایشان اِقتداء کنیم و برخی از چیزهایی که چشیدند را بچشیم. 

بقیه به این خاطر که موسی بن جعفر صلوات‌الله علیه وارد زندان شد، بر او گریه می‌کنند. 

اما ما و مومنین -به فضلِ خداوند بر ما- به همان دلیلی که موسی بن جعفر صلوات‌الله علیه وارد زندان شد، وارد زندان می‌شویم

 و برخی از چیزهایی که موسی بن جعفر احساس نمود، را احساس می‌کنیم. 


 


 

فلم يتغير الكثير، 

فقط الوجوه والمسميات تغيرت.. 

وإلا فالدعوة لحاكمية الله هي نفسها التي أدخلت موسى بن جعفر للسجن 

حتى مات فيه 

وهي التي تدخل المؤمنين اليوم لسجون الظالمين . 

يا الله. لكم المايك.


 

تغییر زیادی ایجاد نشده، 

فقط شکل‌ها و نام‌ها تغییر کرده است 

و الّا دعوت به حاکمیت خدا همان است که موسی بن جعفر ع  را وارد زندان نمود 

تا زمانی که در آن از دنیا رفت، 

و این علتی است که امروزه باعث ورودِ مؤمنین به زندان‌های ستمگران می‌شود.

یا الله. مایک برای شما.