Logo

بریده‌ای از خطبه‌ی محرم از سید احمدالحسن


و گفتند چگونه است‌که این رسول خدا غذا می‌خورد و در بازارها راه می‌رود…

 

 

 Feb 20, 2022 🌹✨🌹✨🌹

✨ 💠بریده‌ای از خطبه‌ی محرم از سید احمدالحسن 

 

⚡️آغاز سخن: 

🔶و قالوا ما لهذا الرسول یأکل الطعام و یمشی فی الاسواق... 

🔸و گفتند چگونه است که رسول خداوند غذا می خورد و در بازارها راه می رود...

 

 #خطبه_محرم_تقطیع ࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅─ 🌻آرشیو تولیدات رسانه‌ای انصار امام مهدی (ع) از صدای یمانی موعود 👉 @yamani_media

 

 

 

وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيراً)[الفرقان:٧]
(وَما أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَكَانَ رَبُّكَ بَصِيراً)[الفرقان:٢٠] 
(وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءنَا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْنَا الْمَلَائِكَةُ أَوْ نَرَى رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْ عُتُوّاً كَبِيراً)[الفرقان:٢١] 
(يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلَائِكَةَ لَا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ وَيَقُولُونَ حِجْراً مَّحْجُورا)ً[الفرقان:٢٢] 
(وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاء مَّنثُوراً)[الفرقان:٢٣] 


 

 (و گفتند اين چه فرستاده‌ای است كه غذا می‌خورد و در بازارها راه می‌رود؟ چرا فرشته‌اى به‌سوی او نازل نشده تا همراه وى، هشداردهنده‌ای باشد؟) 

(... و پیش از تو هیچ‌یک از فرستادگان را نفرستادیم مگر اینکه غذا می‌خوردند و در بازارها راه می‌رفتند و برخی از شما را وسیله‌ای برای امتحان عده‌ای دیگر قرار داده‌ایم، آيا شكيبايى مىورزيد؟ و پروردگار تو همواره بيناست)

 (و كسانى كه به دیدار ما اميد ندارند گفتند چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند يا پروردگارمان را نمى‌بينيم؟ آن‌ها دربارۀ خود تکبر ورزيدند و بسیار سرکشی کردند)

 (روزى كه فرشتگان را ببينند آن روز، گناهكاران را بشارتى نخواهد بود و مى‌گويند: دور و ممنوعید از رحمت خدا)

 (و ما به اعمالی که انجام داده‌اند خواهیم پرداخت و همه را همچون غبار در هوا پراکنده خواهیم ساخت).


 


هذه مع الأسف ستكون نتيجة كثير من علماء الضلال في الآخرة فسيجدون عملهم الذي عملوه هباءً منثورا لأنه خال من الإخلاص وسيجدون حقولهم جرداء وسنابلهم خاوية قد نخرها سوس أفكارهم التي واجهوا بها الأنبياء والأوصياء أعاذكم الله من سوء العاقبة هؤلاء في هذه الآيات هم علماء الدين الضالين وإلا فمن يطلب رؤية الملائكة ويعترض على الأنبياء بطلب المعجزة القاهرة التي لا تُبقِي للإيمان بالغيب أي موضع ؟ ومن يتقدم الناس بمواجهة الدعوات الدينية للأنبياء والأوصياء غير رجال الدين ؟
 

متأسفانه این نتیجه‌ای است که بسیاری از علمای گمراهی در آخرت به دست خواهند آورد. آنان آنچه را که به انجام رسانده بودند، غباری پراکنده خواهند دید ـ‌چراکه اعمالشان خالی از اخلاص بوده است‌ـ و کشتزار خود را بی‌ثمر و خوشه‌هایشان را پوچ و تهی خواهند یافت؛ زیرا آفَت، افکارشان را پوسانده و ویران کرده است؛ همان تفکراتی که بر اساس آن با پیامبران و اوصیای الهی رویارو شده بودند. خداوند شما را از این فرجام تلخ نجات دهد! این افرادِ گفته‌شده در این آیات، همان علمای گمراه دین هستند؛ وگرنه چه افراد دیگری دیدن فرشتگان را خواستار می‌شوند و با خواستن معجزه‌ای قهری که هیچ مجالی برای ایمان به غیب باقی نمی‌گذارد به پیامبران اعتراض می‌کنند؟! و چه افراد دیگری ـ‌جُز بزرگان دین‌ـ در رویارو شدن با دعوت‌های دینی پیامبران و اوصیا، پیش‌آهنگ مردم می‌شوند؟!


 


 

لا يوجد عاقل يحترم عقله يعتقد ان من يواجه الدعوات الدينية الجديدة في المجتمعات شريحة أخرى غير رجال الدين الذين يصفهم الله بالقرآن بالملأ أو السادة ويصنفهم المجتمع المضلل عادة بأنهم أهل الاختصاص أو الأقدر على التشخيص وبالتالي يعتمد عليهم في معرفة أحقية أو بطلان الدعوة الدينية الجديدة في المجتمع التي جاء بها النبي أو الوصي ومع الأسف فإن الناس تقبل حكمهم دون تدبر أو تفكر أو بحث أو حتى الالتفات إلى أن هؤلاء الملأ أو السادة أو فقهاء الضلال هم المتضرر الأكبر من دعوات الأنبياء والأوصياء الإصلاحية وثوراتهم الكبرى فكيف يأمن الناس جانب علماء الدين ويجعلونهم هم الحكم على أحقية أو بطلان قضية مع أنهم احد الخصمين فيها وكيف يأمن الناس جانب هؤلاء مع أنهم يكررون دائما نفس الموقف لدعوات الأنبياء والأوصياء


 

هیچ عاقلی نیست که برای عقل خود احترام قائل باشد و در عین‌حال اعتقاد داشته باشد کسانی که در جامعه با دعوت‌های دینیِ نوظهور مقابله می‌کنند جناحی غیر از بزرگان دین بوده‌اند؛ همان کسانی که خداوند، آنان را در قرآن به «مَلَأ» (بزرگان) یا «سادات» (آقایان) توصیف کرده است درحالی‌که جامعۀ به گمراهی‌کشیده‌شده، آن‌ها را متخصص یا دست‌کم دارای قدرت تشخیص و تمییز به شمار می‌آورند و درنتیجه برای شناخت حق یا باطل‌‌بودن دعوت‌های دینیِ نوظهور در جامعه ـ‌که پیامبر یا وصی با خود می‌آورد‌ـ تمام و کمال به آن‌ها اعتماد می‌کنند و با تأسف، مردم بی‌هیچ تدبر، تفکر و تحقیق یا حتی بدون توجه به این نکته که این سران یا بزرگان یا فقهای گمراه، همان کسانی هستند که از دعوت‌های اصلاح‌گرایانۀ پیامبران و اوصیا و انقلاب‌های بزرگ آنان بزرگ‌ترین زیان‌ها را خواهند دید حکم آن‌ها را می‌پذیرند. پس چگونه مردم در کنار این عالمان دینی خود را در امن‌وامان می‌بینند و آنان را برای تشخیص حقانیت یا بطلان دعوایی که خودِ آن‌ها یکی از دو طرفش هستند به داوری برمی‌گزینند؟! چگونه خود را در کنار اینان امن‌وامان ببینند درحالی‌که این عده همواره همین رَویه را در رویارویی با دعوت‌های پیامبران و اوصیا تکرار می‌کنند؟!


 


(قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ)[الأعراف:٦٠] 
(قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وِإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ)[الأعراف:٦٦] 
(فَقَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قِوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلاَّ بَشَراً مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ)[هود:٢٧] 
(فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَوْمِهِ مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُرِيدُ أَن يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَأَنزَلَ مَلَائِكَةً مَّا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ )[المؤمنون:٢٤] 
(وَانطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ)[ص:٦] 
 

(سران قومش گفتند: «ما حقیقتاً تو را در گمراهى آشكارى مىبينيم... سرانِ قومش كه كافر بودند گفتند: «در حقيقت، ما تو را در بی‌خِرَدی مىبينيم و به‌واقع تو را از دروغ‌گويان مىپنداريم).

(پس سران قومش که کافر بودند گفتند: ما تو را جز بشری همچون خود نمی‌بينيم! و کساني را که از تو پيروی کرده‌اند جز عده‌ای فرومایۀ ساده‌لوح از میان خودمان مشاهده نمي‌کنيم و براي شما هیچ برتری نسبت به خودمان نمی‌بينيم؛ بلکه شما را دروغ‌گو می‌پنداریم).

(پس سران و اشراف قومش که کافر بودند گفتند: این جز بشری همچون خودِ شما نیست که می‌خواهد بر شما برتری جوید که اگر خدا می‌خواست قطعاً فرشتگانی فرو می‌فرستاد. ما در میان پدران پیشین خود چنین نشنیده‌ایم).

‌(و بزرگانشان روان شده، گفتند: برويد و بر عبادت خدايان خود شكيبايى پيشه كنيد كه اين همان موردِ خواسته‌شده است).


 


 

ما بال الناس لا تلتفت ولا تنتبه أو على الأقل تتوجه للبحث بدل الإتباع والتقليد الأعمى لفقهاء الضلال ما بالهم يقعون في نفس الخطأ ويكررون نفس النتيجة دائما (وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا)[الأحزاب:٦٧]
 

مردم را چه شده که به‌جای پیروی و تقلید کورکورانه از فقهای گمراه، متوجه نمی‌شوند و آگاه نمی‌گردند یا دست‌کم به تحقیق و بررسی روی نمی‌آورند! آن‌ها را چه شده که پیوسته در یک اشتباه، سقوط و پیوسته همین نتیجه را تکرار می‌کنند: (و می‌گویند: پروردگارا! ما تنها از آقایان و بزرگان خود را اطاعت کردیم؛ پس آن‌ها ما را به گمراهی کشاندند).


 


 

فقهاء الضلال أو كما يسميهم القرآن بالسادة أو الملأ لا يكادون يغيرون حتى العبارات التي يواجهون بها الأنبياء والأوصياء حتى قال تعالى: (أَتَوَاصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ) فما بال الناس لا يلتفتون ويتعظون بمن سبقهم وينأون بأنفسهم عن هؤلاء وينجون أنفسهم من شباكهم. في هذه الآية يريد الله أن يلفت انتباه الناس إلى هذه الحقيقة وهي أن أسلوب فقهاء الضلال في مواجهة دعوات الأنبياء والأوصياء واحد فلا تتبعوهم وتقلدوهم كالعميان تصفحوا سيرة الأمم التي سبقتكم وكيف أضلهم العلماء غير العاملين وجعلوهم يحاربون الأنبياء والأوصياء وهم يظنون أنهم يحسنون صنعا.
 

فقهای گمراه ـ‌یا آن‌گونه که قرآن کریم آن‌ها را آقایان یا سران و بزرگان نامیده است‌ـ حتی عبارت‌هایی را که در رویارویی با پیامبران و اوصیا به زبان می‌آورند نیز ـ‌تقریباً‌ـ تغییر نمی‌دهند تا آنجا که حق‌تعالی می‌فرماید:  (آيا یکدیگر را به اين [سخن] سفارش كرده بودند؟ [نه!] بلكه اینان مردمانی سركش بوده‌اند). پس مردم را چه شده که متوجه نیستند و از اقوام پیشین خود عبرت نمی‌گیرند؟! و خود را از اینان دور نمی‌کنند و از دام آن‌ها رهایی نمی‌بخشند؟! در این آیه خداوند می‌خواهد مردم را متوجه همین حقیقت فرماید؛ اینکه راه و روش فقهای گمراه در برخورد و رویارویی با دعوت‌های پیامبران و اوصیای الهی یکسان بوده است؛ پس کورکورانه آن‌ها را تقلید و از آن‌ها پیروی نکنید. سیره و تاریخ ملت‌‌‌های پیش از خود را ورق بزنید و بنگرید چگونه علمای بی‌عمل، آن‌ها را گمراه کردند و آنان را به جنگ و مقابله با پیامبران و اوصیا سوق داده‌اند درحالی‌که خود گمان می‌کرده‌اند کاری نیک انجام می‌داده‌اند!


 


 

فقط سؤال واحد يكفي كمثال من سنة لا تكاد تتبدل أو تتحول لتذكير من لهم قلوب يفقهون بها وهو ما الفرق بين الذي قال لعلي عليه السلام كم شعرة في لحيتي وهو يطلب منه معجزة وبين من قال لوصي ورسول الإمام المهدي اقلب لحيتي إلى سوداء وهو يطلب منه المعجزة ؟ ما الفرق بين هذا وذاك ! 


 

تنها یک پرسش ـ‌به‌عنوان نمونه‌ای از سنت الهی که هرگز تغییر و تحولی در آن راه ندارد‌ـ برای یادآوری کسانی که قلب‌هایی دارند که با آن‌ها درک می‌کنند کفایت می‌کند؛ اینکه: کسی که به علی ع می‌گوید در ریش من چند تارِ مو هست ـ‌درحالی‌که از آن حضرت درخواست معجزه‌ای می‌کند‌ـ با کسی که به وصی و فرستادۀ امام مهدی می‌گوید ریش سفیدم را سیاه کن ـ‌درحالی‌که از او معجزه درخواست می‌کند‌ـ چه فرقی دارد؟ این خواسته با آن خواسته چه تفاوتی دارد؟!


 


(وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءنَا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْنَا الْمَلَائِكَةُ أَوْ نَرَى رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْ عُتُوّاً كَبِيرا) (يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلَائِكَةَ لَا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ وَيَقُولُونَ حِجْراً مَّحْجُوراً*وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاء مَّنثُورا)ً[الفرقان:٢٢،٢١] 
 

(و آنان كه به دیدار ما اميد ندارند گفتند: «چرا فرشتگان بر ما نازل نشد يا پروردگارمان را نمىبينيم؟» آن‌ها دربارۀ خود تکبر ورزيدند و طغيان بزرگی کردند * روزى كه فرشتگان را ببينند آن روز گناهكاران را بشارتى نخواهد بود، و گويند: دور و ممنوعید از رحمت خدا * و ما به اعمالی که انجام داده‌اند خواهیم پرداخت و همه را همچون غبار در هوا پراکنده خواهیم ساخت).


 


 

عملهم أمسى هباء منثورا لأنه بلا إخلاص وهم متكبرون مصابون بداء إبليس. وأما من أين عرفنا ونعرف اليوم وبوضوح أنهم مصابون بداء إبليس فمن مطابقة المنهجين في نقد الأنبياء والأوصياء نرى قول إبليس (أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ) ونرى قولهم (وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيراً) 


 

عمل آن‌ها غباری پراکنده شد، چراکه خالی از اخلاص بود، درحالی‌که آن‌ها متکبرانی بودند که به درد و بیماری ابلیس گرفتار شده بودند؛ اما اینکه امروز ما چگونه بفهمیم و ‌به‌روشنی‌ متوجه شویم که آن‌ها به بیماری ابلیس گرفتار شده‌اند، این نکته را از مطابقت و هم‌خوانی هر دو روش متوجه می‌شویم؛ اینکه در نقد پیامبران و اوصیا( این گفتۀ ابلیس را می‌بینیم که می‌گوید: (من از او بهترم) و همچنین سخن آنان را که می‌گویند: (و گفتند اين چه فرستاده‌ای است كه غذا می‌خورد و در بازارها راه می‌رود؟ چرا فرشته‌اى به‌سوی او نازل نشده تا همراه وى، هشداردهنده‌ای باشد؟).


 


نرى مطالبتهم على طول الخط بمعجزة قاهرة تقهرهم على الإيمان وتفرض عليهم أفضلية المُرسَل فلا يكون لهم خيار السجود له من عدمه كما كان للملائكة وإبليس (لَاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّواْ النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ)[الأنبياء:٣]. 


 

در طول مسیر، آن‌ها را چنین می‌یابیم که خواستار معجزه‌ای قهری هستند؛ معجزه‌ای که آن‌ها را به ایمان‌آوردن وادار سازد و برتری شخص فرستاده را بر آن‌ها واجب گرداند؛ که در نتیجه اختیار سجده‌گزاردن یا سجده‌نگزاردن برای آن شخص فرستاده را برایشان باقی نگذارد، همان‌طور که برای فرشتگان و ابلیس چنین بود. (درحالی‌که دل‌هایشان به لهو مشغول است؛ و آنان که ستم کردند به نجوا برخاستند: آیا این شخص جز بشری همچون شماست؟ آیا با آنکه می‌بینید، همچنان به سراغ سحر و جادو می‌روید؟!).


 


 

هم باختصار بطلبهم السفيه هذا يطلبون إلغاء الامتحان في دنيا الامتحان وهذا هو غاية السفه وضعف الإدراك هم هكذا فقهاء الضلال وعلماء السوء دائما لا يقبلون ان يكون الأنبياء والأوصياء بشرا مثلهم اخلصوا لله حتى تفضل عليهم وكلمهم وعصمهم (قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً)[الكهف:١١٠] 


 

به‌طور خلاصه آن‌ها با این درخواست بی‌خردانۀ خود خواستار لغو امتحان در دنیای امتحان می‌شوند و این، نهایتِ بی‌خردی و ضعف ادراک است. این‌چنین افرادی همان فقهای گمراه و علمای بی‌عمل هستند؛ کسانی که هرگز نمی‌پذیرند پیامبران و اوصیای الهی بشری همانند خودشان باشند؛ انبیا و اوصیایی که اخلاص ورزیدند، تا آنجا که خداوند این عده را بر دیگران برتری بخشید، با این عده تکلم فرمود و به آن‌ها عصمت بخشید: (بگو: من بشری همچون شما هستم که تنها بر من وحی نازل می‌شود؛ اینکه معبود شما خدایی یگانه است. پس هر‌کس به دیدار پروردگار خود امید دارد باید به کاری شایسته بپردازد و هرگز در پرستش پروردگار خود، اَحَدی را شریک نگرداند).


 


 

ورغم بيان الله الشافي في القران نجدهم اليوم يضفون على الأنبياء والأوصياء السابقين صفات اللاهوت المطلق مثل عدم النسيان والسهو مئة بالمئة و التمكن من فعل كل شيء ومعرفة كل شيء إلى غيرها من صفات اللاهوت المطلق سبحانه وهذا لأنهم اليوم كأولئك بالأمس لا يقبلون الانقياد لبشر مثلهم أصبح طاهرا ومقدسا بعمله وإخلاصه لله ولهذا فهو صاحب فضل ويستحق أن يقدمه الله. 


 

و علی‌رغم بیان قاطع و روشن در قرآن کریم، آنان را امروز این‌چنین می‌یابیم که به پیامبران و اوصیای الهیِ پیشین صفات «لاهوت مطلق» را اضافه می‌کنند؛ خصوصیاتی مثل فراموش‌نکردن و دچار‌نشدن صددرصدی به سهو و غفلت، داشتن توانایی بر انجام هر عملی، دانستن هر چیزی و دیگر صفات و خصوصیات لاهوت مطلق ـ‌سبحان‌و‌متعال‌ـ؛ چراکه حال‌وروزِ امروز این‌ها همانند همان پیشینیانی است که نمی‌پذیرند در برابر بشری همچون خودشان سرِ تسلیم فرود آورند؛ در برابر کسی که با عمل و اخلاص خود برای خداوند، پاک و مقدس گشته و تنها به همین دلیل، او به برتری رسیده و مستحق برگزیده‌شدن توسط خداوند شده است.


 


 

هم يصورون من يدعون انهم يؤمنون بهم من الماضين عليهم السلام أنهم ليسوا بشر مثلهم بل مميزون عنهم بصفايا وهبات ربانية ابتداء دون أن يلتفتوا إلى أنهم بهذا القول السفيه يلغون فضل المعصوم ويتهمون الله في عدله ولهذا فالحقيقة الجلية لكل عاقل أن هؤلاء اليوم لا يؤمنون بعلي عليه السلام ولا الحسين عليه السلام أبدا بل هؤلاء السفهاء الذين يشترطون أن يأتي المعصوم بمعاجز تقهرهم ليؤمنوا به كانوا سينضمون لمعسكر الحسين عليه السلام في كربلاء معسكر الحسين المكسور المهزوم المقتول المنكس الراية المنهوب الخيم المسبي النساء. 


 

آن‌ها چنین به تصویر می‌کشند که پیشینیانی ع (حجت‌های پیشین) که خودشان ادعا می‌کنند به آن‌ها ایمان دارند بشرهایی همچون خودشان نبوده‌اند، بلکه از همان ابتدا آن‌ها را با خصوصیات و موهبت‌هایی ربانی از دیگران متمایز می‌گردانند، بی‌آنکه متوجه باشند با این‌چنین گفتاری بی‌خردانه، فضل و برتری معصوم را ضایع، و خداوند متعال را در عدالتی که دارد متهم می‌کنند! به همین دلیل، حقیقت روشن و رسا برای هر عاقلی هویداست؛ اینکه ـ‌امروز‌ـ اینان به‌هیچ‌وجه به علی ع ایمان ندارند و همین‌طور به حسین ع ! بلکه این بی‌خردان اگر چنین شرطی مطرح نمی‌کردند ـ‌‌اینکه معصوم معجزاتی بیاورد که آن‌ها را وادار به ایمان‌آوردن به خودش کند‌ـ به اردوگاه حسین( در کربلا ملحق می‌شدند؛ همان اردوگاه حسینِ ع شکست‌خورده، کشته‌شده، با پرچم در‌هم‌شکسته، با خیمه‌هایی به‌تاراج‌رفته و زنانی به‌اسارت‌ گرفته‌شده!